Thursday, September 06, 2007

ز 9 اوت تا 7 سپتامبر

از 9 اوت تا 7 سپتامبر
شادی آبان – اصفهان
روند اعتراضات در اقشار مختلف مردم و بر سر مسائل گوناگون رو به گسترش و ارتقاء بوده است. اعتراضات کارگری بر سر حقوق معوقه و افزایش دستمزد ، امروز هر چه بیشتر به تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری تبدیل شده است و طبقه ای به میدان می آید که خواستار حقوق انسانی خود در تمام زمینه های اجتماعی و سیاسی می شود. جنبش زنان از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی مخالفت خود را با حجاب و مذهب اعلام داشته که تا امروز با هیچ سلاحی حکومت نتوانسته آن را به جامعه تحمیل کند . زنان در عرصه های مختلف در دانشگاه، بازار، کار و ... نقش خانه داری و همسر داری که ج.ا سعی در قبولاندن آن به جامعه را داشت کنار زده اند و هر سال گامی به جلو برمیدارد و متشکل تر و رادیکال تر می شود و همه ی جامعه را به حمایت از برابری زن و مرد فراخوان می دهد . مبارزات دانشجویی که بعد از سرکوب های بسیار شدید در اوایل انقلاب نتوانستند مانع رشد این جنبش بشوند، هر سال و به مناسبت های مختلف دست به اعتراض میزند و حق برخورداری از آزادی بیان ، حق آموزش و آزادی و برابری برای همه و سوسیالیسم را می خواهند
این جنبش ها از ابتدای روی کار آمدن رژیم اسلامی همواره وجود داشته اند و دارند و هر بار با روحیه ای سرنگونی طلبانه تر و چپ تر در جامعه و روبه روی نظام حاکم ظاهر می شوند . در 2 سال گذشته مخصوصا در سال جاری شاهد شکل گیری اعتراضات ، بدون اغراق ،در تمام سطوح جامعه بوده ایم . معلمان ، جنبش دفاع از کودکان و جنبش هایی که در بالا نام بردم شکل رادیکال تر و اعتراضی تری و چپ تری گرفته اند . البته حکومت اسلامی هم برای سرکوب این جنبش ها کم مایه نگذاشته است و از هیچ جنایتی دریغ نکرده است از تحریم ها و تورم و فقر تحمیل شده به جامعه تا اعدام و شکنجه در ملأ عام که بانی ای جز جمهوری اسلامی و نظام سرمایه ندارد . در این یکی دو سال اخیر زنان برای برداشتن حجاب ها و بدست آوردن آزادی خود و جامعه هر روز درگیراند. جنبش های اعتراضی کارگری را در قالب تشکل و مجمع عمومی و سندیکا و اتحادیه دیده ایم و این اتفاقی است بسیار بزرگ در منسجم و متحد شدن این جنبش برای سرنگونی ج.ا و سوسیالیسم. همانطور که در مرداد ماه شاهد بودیم کارگران و کمونیستها 18 مرداد را به روز حمایت بین المللی از کارگران زندانی و علیه اختناق جمهوری اسلامی تبدیل کردند. امروز با وجود تمام وحشیگری ج.ا ، از داخل زندان ها فراخوان برای تجمع اعتراضی در روز هفت سپتامبر به تمام جهان می دهند و زندگی شاد و مرفه را حق مسلم خود اعلام می کنند . این موج سرنگونی طلب و سوسیالیستی آنقدر بزرگ و پرتوان شده است که فعالین در بندش به خوبی آن را دریافته اند و جامعه را به درک موقعیت این جنبش فراخوان می دهند
نمونه ی جنبش اعتراضی در ایران را در هیچ کجای دنیا نمی توانیم پیدا کنیم. به چپ چرخیدن جامعه و وجود حزبی مثل حزب کمونیست کارگری که دارد همه این تلاش ها را بهم وصل میکند و مرکزیتی واحد به آن میدهد، در جای دیگر نمی بینیم. اینکه زندانیان دربند و زیر شکنجه های مزدوران اسلامی، با نام واقعی شان به جامعه ی جهانی فراخوان برای حمایت از اعتراضات و خواسته هایشان می دهند، نشان میدهد که جمهوری اسلامی چقدر در سرکوب جامعه ناتوان است. در واقع اتکای این فعالین در زندانها به جنبش گسترده و عظیم آزادیخواهان و نیرو و توانی است که در این جنبش میبینند. باید نیروی خودمان را باور کنیم. باید به فراخوان زندانیان در 7 سپتامبر (16 شهریور) پاسخ داد و متحد تر و گسترده تر به تجمع و اعتراض در داخل و خارج دست زد و تک تک این روزها را به روز عقب راندن رژیم اسلامی تبدیل کرد

Tuesday, August 28, 2007

حزب ما و آزادی زن

حزب ما و آزادی زن
شادی آبان - اصفهان
قطعنامه درباره ی جنبش آزادی زن اخیرا در دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران تصویب شد و حتما تا الان همه از آن اطلاع دارند
قطعنامه به معرفی ریشه های ستم به زن پرداخته و سپس جریاناتی که در جنبش زنان در ایران فعالیت می کنند و موضعشان و نقشی که در هر چه رادیکال شدن این جنبش ایفا می کنند و یا باالعکس موانعی که این جنبش باید آنها را برای رسیدن به رهایی و آزادی نهایی کنار بزند ، می پردازد
اهمیت این قطعنامه به نظرم در اینجاست که نقش حزب را در بخش رادیکال و آزادیخواه جنبش زنان به درستی نشان می دهد .جایگاه موضع گیری های حزب و فراخوان ها و اطلاعیه هایی که به خصوص در این 1 سال جامعه را به آنها فراخوانده است ، نسبت به دیگر جریانات اپوزیسیون از جمله دوم خرداد یا سلطنت طلب و ملی اسلامی و ... را نشان می دهد
جریان دوم خرداد که با نام فمنیسم اسلامی قصد داشت رهبری این جنبش را به دست بگیرد بالعکس مورد تمسخر هم قرار گرفت ، موضعش که نه در مقابل اسلام است و نه مشکلی با ستم بر زن در جهان سرمایه دارد بلکه در کنارشان ، برای رام کردن جنبش زنان و به عقب زدن و مهار کردن رادیکالیزم آن تلاش کرده است
جریانات راست پرو غرب و ملی اسلامی ها ، جریاناتی مردسالار و پایبند به مذهب که نه تنها مشکلی با وضع زنان در جامعه ندارند که آنها را تأیید هم می کنند و جایگاهی در جنبش اعتراضی زنان ندارند
امثال شیرین عبادی ، مهرانگیز کار و ... که بورژوازی در حاکمیت و بیرون حاکمیت سعی در معرفیشان به عنوان چهره های انساندوست و مدافعان واقعی حقوق زنان می کند و مدال هایی به گردنشان آویزان می کند تا شاید به این شکل بتواند سطح خواسته های زنان در ایران را پایین نشان بدهد . تمام این جریانات از اتفاقی که در ایران می افتد عقب هستند و تغییراتی که برایش تلاش می کنند در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی و دین اسلام با هر روایتی که مد نظرشان است و با این تصویر از جامعه که مردم ایران مذهبی هستند و ... می خواهند از طریق آیه و حدیث و روایت - که البته خودشان در درجه ی اول اینها را ضد زن و انسان نمی بینند – اسلام خوب و تغییرپذیر را جایگزین اسلام بد کنند
اعتراض به حجاب ، آپارتاید جنسی ، سنگسار و اعدام که جزء خواسته های اصلی زنان در این چند سال بوده است جایی در این جریانات نداشته است و اگر امروز اسمی از این خواسته ها برده می شود به دلیل حضور حزب کمونیست کارگری ایران و فریادی است که امروز جنبش رادیکال زنان در اعتراضاتش سر میدهد . ح.ک.ک نماینده ی این فریاد و اعتراض زنان در داخل و خارج کشور است . هیچ جریان دیگری واقعیت این اعتراضات و خواسته ها را نمی تواند بازگو کند و مجبور است مدام وجودش را انکار کند . 8مارسی که حزب ما آن را تبلیغ میکرد و در برابر روزهایی مثل روز مادر اسلامی یا مادر ایران زمین و ... گذاشت، نمادی از جنبش پیشرو زنان در جهان می دانست از طرف بسیاری از جریاناتی نام برده در داخل پذیرفته شده نبود و آن را جدای از جنبش زنان در ایران می دیدند ، امروز در جریان 8 مارس 85 بسیاری از تشکلها بودند که به خاطر دریافت مجوز برای برگزاری این مراسم به خود می بالیدند و افتخاری در سابقه ی کاریشان محسوب می شد . نقشی که حزب ما در جلو رفتن و خط دادن این جنبش دارد امروز از طرف هیچ کدام قابل انکار نیست و به آن اعتراف می کنند و هشدار می دهند که ایده های چپ به شدت در جنبش زنان نفوذ کرده است
فقط همین یک نمونه ی 8 مارس یا حجاب برگیران ، بی ربط بودن این جریانات را به این جنبش و مطالبات زنان در جامعه ی ایران نشان می دهد
وظیفه ای که امروز فعالین پیشرو زنان چه داخل و خارج باید ایفا کنند کنار زدن جریاناتی است که زنان را به خانه نشینی یا به کنار آمدن با حکومت و گامهای آهسته برداشتن و اصلاحات فرا میخوانند و نیازی که این جنبش دارد همانطور که در قطعنامه آمده سازماندهی و رهبری چپ و رادیکال و کمونیستی آن است
زنده باد آزادی زن

Tuesday, August 21, 2007

شادی آبان - اصفهان

کی از کی میترسد؟
شادی آبان - اصفهان

طی یک هفته ی اخیر نیروهای انتظامی به دنبال اجرای طرح مبارزه با بدحجابی به تعدادی از آموزشگاه های دخترانه هجوم برده اند و از مربی گرفته تا هنرجو، به همه ی کسانی که در آموزشگاه به اصطلاح بد حجاب هستند تذکر داده اند . در همین آموزشگاه ها، مربیان چندین بار به دخالت مامورین در مورد نحوه ی پوشش خود اعتراض کرده اند
همینطور در ابتدای خیابانهای پررفت و آمد در اصفهان (خیابان نظر و چهار راه حکیم نظامی) باجه های جدید نیروی انتظامی را برپا کرده اند و هر از چند گاه خواهران و برادران بسیجی در چادرهایی جداگانه در ابتدای خیابان مستقر می شوند به مردم تذکر می دهند . از ابتدای مرداد تا به حال کمتر میبینیم که بسیجیان در تعداد 3 یا 4 نفره به خیابان بیایند و تذکر بدهند و معمولا در تعداد بالای 7- 8 نفر خواهر و برادر بسیجی هستند و بعد از 3 -4 ساعت آن محل را ترک می کنند
در کنار این اتفاقات به آزار و تهدید مداوم دانشجویان دانشگاه اصفهان ادامه داده و در چند هفته ی اخیر به بهانه های مختلف از جمله اقدام علیه امنیت ملی به دادگاه احضارشان کرده اند
ترس بزرگی در دل حکومت اسلامی از همبستگی مردم و از بی حجابی روز افزون در جامعه وجود دارد که غیر قابل انکار است . جنبش های کارگری و دانشجویی که هر بار متشکل تر از قبل ظاهر می شود، ترس را بر اندام جمهوری اسلامی می اندازد . رژیم اسلامی از کوچکترین نشانه های آزادی خواهی در جامعه ، از دختر و پسری که در خیابان دست هم را گرفته اند ، از رنگ کفش و لباس، کوتاهی لباسها ، آرایش و مدل مو و ... می ترسد و آن را نشانه ی براندازی خود می داند و به طرق مختلف با پخش گزارش های جعلی در تلویزیون برنامه ریزی برای طرح های جدید سرکوب را توجیه می کند

Friday, August 10, 2007

قطعنامه در باره جنبش آزادی زن در ایران

قطعنامه در باره جنبش آزادی زن در ایران
مصوب دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران/ به اتفاق آراء

۱- عامل بقا و بازتولید فرودستی زن در دنیای امروز نظام سرمایه داری است. ستمکشی زن دارای ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی، و فرهنگی است و در همه جوامع موجود به درجات مختلف در این ابعاد قابل مشاهده است. جنبش علیه تبعیض جنسی نیز جهانی است
۲- در دوران پسا جنگ سرد افسارگسیختگی سرمایه داری بازار آزاد، سلطه نئوکنسرواتیسم، و عواقب سیاسی و اجتماعی نظم نوین جهانی نظیر بجلو رانده شدن مذهب و قومیت در جامعه و سیاست، و رونق یافتن مکاتب ارتجاعی نظیر نسبیت فرهنگی و نفی ارزشهای جهانشمول انسانی، به تنزل موقعیت و حقوق زنان در جامعه منجر شده است. در چنین شرایطی مبارزه علیه ستم برزنان، مانند مبارزه علیه هر نوع تبعیض و نابرابری، اساسا میتواند از یک موضع چپ و تحت پرچم نقد و اعتراض سوسیالیستی به کل وضع موجود به پیش برود، وضعیت زنان را بهبود ببخشد و در نهایت آزادی زن را متحقق کند. در شرایط امروز دنیا جنبش چپ و کمونیسم کارگری نیروی محرک و پیشبرنده جنبش علیه تبعیض جنسی است
۳- جمهوری اسلامی نمونه بارز توحش و عقب ماندگی بورژوازی عصر نظم نوین سرمایه داری در برخورد به مساله زن است. در ایران ستم بر زنان به افراطی ترین و صریح ترین اشکال اعمال میشود. فرودستی و تحقیر زن، تحمیل شدیدترین تبعیضات حقوقی واقتصادی و اجتماعی به زنان و آپارتاید جنسی یک رکن ایدئولوژیک و هویتی جمهوری اسلامی و جزئی از فرهنگ رسمی و قوانین دولتی در ایران است. جمهوری اسلامی یک حکومت آپارتاید جنسی است که فرودستی زن، تحقیر زن و تبعیض نسبت به زنان را بمراتب تشدید کرده، به آن ابعاد وسیع و بیسابقه ای داده و در قوانین و سیستم حقوقی خود رسمیت بخشیده است
۴- در افکار عمومی و فرهنگ جامعه، دردرک مردم از نقش و جایگاه زن و بویژه تلقی و انتظار زنان از موقعیت خود در جامعه، و در روابط خانوادگی و اجتماعی مردم با یکدیگر، حرمت و جایگاه زن بسیار بالاتر از موقعیت قانونی و رسمی زن است که حکومت اسلامی به جامعه تحمیل کرده است. این تقابل در یک مقیاس وسیع اجتماعی یکی از عوامل مهم رشد و گسترش جنبش علیه تبعیض جنسی در ایران است
۵- در ایران مساله زن قبل از هر چیز یک مساله صریحا و بلاواسطه سیاسی است و مستقیما به بود و نبود جمهوری اسلامی مربوط میشود. ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ستمکشی زن در ایران بوسیله حکومت وسعت یافته و تشدید شده است
هر درجه پیشروی جنبش آزادی زن جمهوری اسلامی را بعنوان یک حکومت و نظام تضعیف میکند و بر عکس هر اندازه تقویت سلطه جمهوری اسلامی اعمال فشار و تبعیض نسبت به زنان را تشدید میکند. این واقعیت بیش از هر چیز در مساله حجاب و "بدحجابی" زنان، که در واقع به یک بارومتر سیاسی و معیار سنجش درجه ضعف و قدرت رژیم تبدیل شده، قابل مشاهده است
۶- مبارزه برای آزادی زن در ایران از مبارزه برای جدائی مذهب از دولت و سیستم آموزشی، و مذهب زدائی از کل جامعه و زندگی اجتماعی مردم جدائی ناپذیر است. جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت مبتنی بر مذهب و ایدئولوژی و قوانین مذهبی مانع اصلی رهائی زن و هرگونه بهبود در موقعیت زنان در ایران است
۷- جنبش علیه ستم جنسی در ایران از همان بدو بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ابعاد گسترده ای شکل گرفته و به پیش رفته است. زمینه و پایه عینی این جنبش اعتراض علیه تحقیر و فرودستی و بیحقوقی مفرطی است که جمهوری اسلامی به زنان تحمیل کرده است
جنبش علیه تبعیض جنسی در طول ۲۸ سال گذشته در اشکال مختلفی علیه ستم و سرکوب سازمایافته بر علیه زنان در دانشگاه و مدرسه، در کارخانه و اداره، در خیابان و خانواده جریان داشته است. اعتراض هر روزه و دائمی علیه حجاب اسلامی٬ پس زدن سیاست جدا سازی زنان و مردان٬ زیر پاگذاشتن قوانین تبعیض آمیز بر علیه زنان٬ مقابله عملی با تلاش جمهوری اسلامی برای خانه نشین کردن زنان، و همچنین حضور فعال زنان در عرصه تحصیل و آموزش٬ مخالفت با آموزش خرافات مذهبی که موقعیت فرودست زن را تقدیس می کند٬ تلاش برای کسب حقوق برابر در امور مربوط به خانواده٬ ازدواج٬ طلاق و سرپرستی اطفال و همچنین مخالفت با اخلاقیات و سنتهای مرد سالارانه جلوه های مهمی از این مبارزه دائمی بوده است
۸- مبارزه علیه حجاب، علیه آپارتاید جنسی، علیه قوانین اسلامی و سیستم حقوقی ضد زن، مبارزه برای جدائی مذهب از دولت و قوانین و آموزش و پرورش، و مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت ضد زن، مهمترین عرصه های جنبش آزادی زن در ایران است. موقعیت و نقش جنبشهای اجتماعی و نیروهای سیاسی در قبال مساله زن اساسا بر مبنای مواضع و برخوردشان به این مسائل و بویژه موضع آنها در مقابل جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت ضد زن و اصلی ترین مانع بر سر آزادی زنان تعیین میشود
۹ - کل نیروهای اپوزیسیون راست، اعم از سلطنت طلبان و نیروهای ملی اسلامی مانعی بر سر راه برابری زن و مرد و آزادی واقعی زنان محسوب میشوند. جريانات سلطنت طلب و كل طيف ناسيونالیستهاي پروغرب تلاش دارند تا بی حقوقی مفرطی که جمهوری اسلامی به زنان تحمیل کرده است را دلیلی بر مطلوبیت وضعیت گذشته قلمداد کنند و جنبش علیه تبعیض جنسی را به زائده حركت راست و رو به عقب ناسیونالیسم عظمت طب ایرانی تبديل نمایند. اما رادیکالیسم جنبش آزادی زن در مبارزه با مذهب و حکومت مذهبی و آزادی خواهی و برابری طلبی ماکسیمالیستی اش مانع از آن شده است که ناسیونالیسم پروغرب نفوذ جدی در این جنبش داشته باشد. ناسیونالیسم پروغرب هیچ زمان، نه در قدرت و نه در اپوزیسیون، خواهان آزادی و برابری زن و مرد نبوده است. ناسیونالیسم از آنجا که خود به فرهنگ مردسالارانه و سنتی مبتنی است و از آنجا که نهایتا خواهان حفظ مذهب رسمی و نقش بنیادی مذهب در جامعه است، عملا در مقابل رادیکالیسم جنبش آزادی زنان قرار گرفته و بدرجات زیادی در این جنبش منزوی است
۱۰- جريانات مختلف اپوزیسیون ملی اسلامی نظير دوخردای ها با علم كردن "فمينيسم اسلامي" و خواست یک جمهوری اسلامی اصلاح و تلطیف شده تلاش دارند جنبش علیه ستم جنسی را به حرکتی قانونگرایانه در چارچوب جمهوری اسلامی محدود كنند. این جریانات تحت لوای قانون گرایی و فمینیسم میکوشند تا اعتراض و مبارزه جنبش آزادی زن علیه جمهوری اسلامی و حجاب و آپارتاید جنسی اش را مهار کنند و به بیراهه ببرند. نیروهای ملی - مذهبی بخاطر خصلت عینی ضد مذهبی و ضد جمهوری اسلامی جنبش آزادی زن در این جنبش پایگاه مادی ندارند و روز بروز بیشتر منزوی میشوند
۱۱- هم گرايش راست پروغربی و طرفدار سلطنت و هم جنبش ملي اسلامی به دليل پايبندی عميق و ماهوی خود به مذهب و سنتهای مردسالارانه و وحشت خود از تحولات ريشه ای در جامعه، نه فقط بهيچ وجه قادر به پاسخگويی به مساله زنان در ايران نيستند بلكه از نظام و سيستمهاي اجتماعی و سياسی ای دفاع ميكنند كه ستمگری عليه زنان جزء ذاتی آنهاست. آنچه آنها را در اين زمينه از هم متمايز ميكند درجه و اشكال ستمگری و تبعيض عليه زنان است. اين جريانات با جنبش آزادی زن و خواستهای آزادی طلبانه زنان بی ربطند
۱۲- بطور عینی و واقعی، نیروئی که مبارزه برای آزادی زن در ایران را نمایندگی میکند و آنرا به جلوسوق میدهد چپ و کمونیسم کارگری است. جنبش کمونیسم کارگری و آزادیخواهی چپ و سوسیالیستی در ایران از همان تظاهرات علیه حجاب در اسفند ۵۷ بعنوان پرچمدار و مدافع بی تخفیف مبارزه علیه حجاب، علیه حکومت مذهبی، و برای برابری بی قید و شرط زن و مرد در ایران ظاهر شده است. خواست ها و شعار های رادیکالی که اکنون در جنبش رهایی زن در ایران جا باز میکند، از "لغو آپارتاید جنسی" تا "لغو حجاب" تا برابری بی قید و شرط زن و مرد در تمامی عرصه های سیاسی و اقتصادی و خانواده تا شعار "آزادی زن، آزادی جامعه است" همه و همه با مطالبات و برنامه و مبارزه کمونیسم کارگری و حزبش و مجموعه تلاش های سوسیالیستی بویژه در دو دهه گذشته در ایران گره خورده است. تثبیت ۸ مارس در مقابل آلترناتیوهای اسلامی و سلطنتی تحت نام روز زن و دست بالا داشتن شعارهای چپ و رادیکال در جنبش رهایی زن و خصلت آزادیخواهی بی تخفیف آن تماما انعکاس حضور قدرتمند چپ و آزادیخواهی سوسیالیستی در ایران است. از سوی دیگر وجود یک جنبش رادیکال و چپ آزادی زن خود وجهی از قدرت و پایه اجتماعی چپ در ایران است
۱۳- جنبش رهایی زن در ایران بخش رادیکال، پرتحرک و پیشتاز حرکتی جهانی در مقابله با ارتجاع قومی و مذهبی و به شدت زن ستیز در دوره عروج نئوکنسرواتیسم و اسلام سیاسی و عقبگردهای سرمایه داری معاصر است. آزادی زن در ایران تاثیرات مستقیمی بر جنبش رهایی زن در همه کشورها و جوامع اسلام زده، و حتی جوامع غربی که به یمن سیاست های سازشکارانه دولت ها با اسلام سیاسی به انواع مماشت در قبال حجاب، قتل های ناموسی و قوانین ضد زن اسلامی تن داده اند، خواهد داشت. در عین حال حمایت مردم آزادیخواه و برابری طلب و سکولار جهان از مبارزه و خواست های جنبش علیه تبعیض جنسی در ایران نقش موثری در پیشروی این جنبش ایفا میکند
۱۴- رهایی زنان در قدم اول در گرو این است که جنبش آزادی زن حول خواست های همه جانبه و رادیکال خود در ابعاد وسیع و توده ای متشکل شود. باید موانع و نیروهای بازدارنده ای نظیر جریانات ملی-اسلامی نقد و افشاء شوند و خنثی گردند. چپ و رادیکالیسم نه فقط در شعارها و افق، بلکه باید در عرصه عمل و سازماندهی توده ای در ابعاد وسیع و علنی رهبری جنبش آزادی زن را به دست گیرد. به میدان آمدن هرچه بیشتر و وسیعتر فعالین کمونیست و رادیکال در نقش رهبران جنبش آزادی زن اکنون ضرورتی بیش از پیش یافته است. نمایندگی کردن جنبش آزادی زن در صحنه سیاست ایران در ابعاد وسیع و همینطور در صحنه بین المللی اکنون بیش از پیش به فعالیت چپ و مشخصا حزب کمونیست کارگری گره خورده است
حزب همه فعالین ونیروهائی که خواهان حل واقعی و ریشه ای مساله زن، تحقق برابری و آزادی کامل و همه جانبه زنان و هر نوع بهبودی در موقعیت زن هستند را به اتحاد و مبارزه حول پرچم، شعارها و سیاست حزب کمونیست کارگری و تامین یک رهبری چپ و رادیکال در جنبش علیه ستمکشی زن فرامیخواند

دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران
۱۶مرداد ۱۳۸۶، ۷ اوت ۲۰۰۷

Saturday, July 21, 2007

فاشیسم و فرهنگ

فاشیسم و فرهنگ
اقبال نظرگاهی
حکومت فاشیسم اسلامی در محاصره مردم معترض ایران است. این رژیم هار و خونریز سرمایه با چنگ دندان در حال تقلای حفظ حیات است. موج سرکوب و اعدام و سنگسار و دستگیری و شکنجه جامعه را در بر گرفته است. هدف حکومت فاسیستی اسلام ارعاب و به سکوت کشاندن مردم و حفظ حیات است
یکی از پروژه های سرکوب رژیم "انقلاب فرهنگی دوم" نام گرفته است. این نام گذاری در راستای نام گذاری اولیه این اوباش الهی در ۲۸ سال پیش است. پروژه تصفیه دانشگاهها از اساتید و دانشجویان آزادیخواه و مدرن و برابری طلب و انتقال به زندان و سپس تیرباران تعداد زیادی از آنان. این بار نیز "انقلاب فرهنگی دوم" پروژ های برای سرکوب ناراضیان و مخالفین سیاسی و اجتماعی است. تصفیه دانشگاهها از دانشجویان گرایش چپ و استادان ناراضی. بهانه فاشیستها برای نام گذاری این موج سرکوب و پنهان کردن جنایات عریان خود زیر عنوان فرهنگ و انقلاب آن است که مراکز فرهنگی محل این تصفیه هاست و آنان قصد دارند در مقابل فرهنگ مدرن بشر امروز فرهنگ اصالتا خونریز اسلام ناب و شریعت کثیف را جایگزین کنند. "انقلاب فرهنگی دوم" اسم رمز این تاخت و تاز وحوش اسلامیست
اما جامعه ایران در چنان وضعیت انقلابی ای بسر میبرد که نمی شود نه سرکوبش کرد و نه فریبش داد. کر و فر اوباشان رادیکال خدا ربطی به انقلاب ندارد. دامنه سرکوب این فاشیستها بسی فراتر از دانشگاهها و عرصه فرهنگ است. روش برخورد به مخالفان هیچ ربطی به فرهنگ ندارد همان روش شناخته شده فاشیسم یعنی ضرب و شتم و شکنجه و قمه زنی به زنان و سنگسار (اینجا باید بربریت اسلامی را به فاشیسم اضافه کرد) است
تلقی و برخورد حکومت اسلامی به فرهنگ جامعه را باید فاشیسم فرهنگی نامید. از تحمیل حجاب اجباری به زنان ۵۷ تا سرکوب خونین دانشگاهها در سال ۵۹ از اسلامیزه کردن کتب درسی و محیط آموزشی تا شریعه کردن قوانین جزایی و مدنی تا کتاب سوزان و سانسور مطبوعات و رسانه ها و قتل های زنجیره ای تا شکنجه هر معترض و آزادیخواهی و ممنوعیت ستلایت و اینترنت تا حمله مجدد و سرکوب گسترده مخالفین و ناراضیان و هوا کردن بادکنک "انقلاب فرهنگی دوم" همگی صحنه های مختلف این نمایش فاشیستی بوده و است

Wednesday, June 20, 2007

مشکل اسلام است

مشکل اسلام است
خدیجه رزمجویی

من از جایی فرار کرده ام که تروریسم اسلامی در آن حکومت میکند. اسلام در آنجا گردن میزند٬ سنگسار میکند٬ به جرم خواستن آزادی اعدام میکند

در ایران بیش از صدهزار نفر شکنجه شده اند. رژیم اسلامی ایران در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۳ یک تظاهرات دانشجویی را سرکوب کرد. به این صورت که چند نفر را کشت حدود 50 نفر را زخمی و حدود 100 نفر را زندانی و تهدید به مجازاتهای سنگین کرد. من یکی از آن دانشجویان بودم

در جامعه ای که اسلام حاکم است مرد مالک زن محسوب میشود. طبق مقررات اسلامی مردها میتوانند همزمان چند زن شرعی داشته باشند و علاوه بر آن چندین زن صیغه. مرد حق دارد هرچه میخواهد با زن انجام بدهد. محمد بیش از هفتاد زن داشت. عایشه یکی از زنهای او بود که فقط ۷ سال داشت. به عقیدۂ من محمد بچه باز بود٬ چیزی که روزنامه های نروژی و دانمارکی نیز دربارۂ آن نوشتند. اسلامیون پول جمع کردند تا خبرنگار روزنامۂ ییلاند پستن را بکشند. برای اینکه برضد اسلام مقاله ای چاپ کرده بود. یا اینکه سلمان رشدی سالها جرأت نمیکرد از مخفیگاه خود خارج شود. برای اینکه خمینی٬ هیتلر این دوره٬ فتوای قتل او را داده بود

در قرآن آیه های زیادی در مورد زنان هست٬ از جمله اینکه مردان چگونه میتوانند زنان را تنبیه بدنی کنند تا از شوهران خود اطاعت کنند. حتی محمد به زنان به دیدۂ وسیله ای برای خوشگذرانی میدید. در یکی از آیه ها یش خطاب به ملت میگوید: زن مانند زمینی است که مرد میتواند در آن کشت کند. دین محمد با زور و خشونت فراوان در کشورهای زیادی رواج یافت. اما آنها که مسلمان نیستند٬ بنا به گفتۂ قرآن و محمد٬ هر مسلمانی میتواند آنها را بکشد و تازه٬ جایش نیز در بهشت خواهد بود.از این رو٬ اینکه مردی همسر خود را به خاطر داشتن رابطۂ جنسی با مرد دیگری بکشد٬ تماما در شریعت اسلام قابل قبول است

اما عملکرد رژیم اسلامی ایران منحصر به مداخله در خصوصی ترین زوایای زندگی شهروندان نیست. وقتی که رفتار رژیم نسبت به نحوۂ زندگی خصوصی اهالی کشور از این قرار است٬ آنگاه درک عملکرد آن نسبت به مخالفان سیاسی چندان دشوار نخواهد بود. سوای آن که صدها هزار نفر از مخالفان رژیم در داخل کشور مورد آزار٬ تهدید جانی٬ ارعاب و شکنجه قرار گرفته اند و یا آن که به سادگی به قتل رسیده اند٬ مأموران رژیم عامل ترور و قتل ده ها تن از فعالین سیاسی مخالف رژیم در خارج کشور بوده اند. غلام کشاورز از رهبران حزب کمونیست ایران٬ عبدالرحمان قاسملو از رهبران حزب دمکرات کردستان ایران٬ شاپور بختیار از رهبران نهضت مقاومت ملی ایران و کاظم رجوی از رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله قربانیان تروریسم رژیم اسلامی ایران بوده اند

اما دامنۂ تروریسم رژیم اسلامی نه تنها محدود به مرزهای ایران نیست بلکه بر همگان عیان است که این رژیم سرکردۂ تروریسم بین المللی نیز هست. اسلام سياسي در کليت خود جنبشي ضد بشري است. رژیم اسلامي ایران ستون فقرات اسلام سياسي و حامي تروريسم اسلامي در خاورميانه و در سطح جهان است. واقعۂ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک٬ بخشی از کارنامۂ تروريسم اسلامي است. این رژیم به هیچ وجه نماينده مردم ايران نیست. از این رو٬ رژیم اسلامی ایران به خاطر حمايت از گروه های تروريستی اسلامي در خاورميانه و اشاعۂ تروريسم در سطح جهان بايد از سازمانهاي بين المللي اخراج شود و سفارتخانه هاي آن در همه کشورها باید بسته و روابط ديپلماتيک با آن باید قطع شود

رژیم اسلامي يک حکومت مافوق ارتجاعي با کارنامۂ سیاهی از سرکوب و ترور و جنايت عليه مردم است. در عین حال٬ سالهاست که يک جنبش گستردۂ اجتماعي عليه رژیم جهت نیل به آزادي و برابري در جريان است. مردم ايران سالهاست که با بيحقوقي اجتماعی، آپارتايد جنسي، سنگسار، خفقان سیاسی، سرکوب، شکنجه و اعدام زندانيان سياسي و با فقروفاقه مبارزه ميکنند. پيروزي اين جنبش بر رژیم اسلامي ایران ضربه ای مهلک به اسلام سياسي خواهد بود. پيروزي مردم ايران بر توحش اسلامی٬ در عین حال گام بلندی در دفاع از آزادي و تمدن و حقوق جهانشمول انسان در جهان خواهد بود. بنابراین٬ حمايت همه جانبه از این جنبش وظیفۂ تمام انسانهای آزادیخواه جهان است

زنده باد ازادی برابری، زنده باد سوسیالیسم
مرگ برجمهوری اسلامی ایران

Thursday, June 07, 2007

گزارش از اصفهان

گزارش از اصفهان
طرح برخورد با بدحجابی همچنان ادامه دارد و هر روز اتوبوسها و ماشینهای نیروی انتظامی در سطح شهر جولان می دهند . از اتوبانها و جاده های خارج شهر تا خیابانها و پارکها ، همه جا حضور دارند و کسانی که صدای موزیک اتومبیل شان زیاد باشد یا مدل موی خاصی داشته باشند و بدحجاب باشند جریمه ی نقدی پرداخت می کنند . در روزهای تعطیل در محل تفریح و گردش مردم آمده و به مردم به دلیل بد حجابی!! تذکر می دهند ، با تاریکی هوا نیروهای بیشتر جوی متشنج را ایجاد می کنند . در دانشگاه ها دانشجویان بدحجاب اجازه ی ورود ندارند ، در طی هفته ی گذشته 2 دانشجوی دختر دانشگاه آزاد نجف آباد به دلیل بد حجابی اخراج شدند و چندین نفر در دانشگاه های مختلف به کمیته های انضباطی احضار شده اند
دانشجویان و مردم در برابر این تعرضات با لباسهای رنگی و کوتاه به خیابان ها می آیند و در مقابل اعمال زور مأموران زن و مرد بسیجی حجابهایشان را بر میدارند و با آنها به زد و خورد و دفاع از حقشان می پردازند . در طی هفته ی گذشته مأموران زن بسیجی به خانمی به دلیل عقب بودن مقنعه اش ایراد می گیرند و در مقابل آن خانم به جای جلو کشیدن مقنعه اش آن را از سر در می آورد و پرت می کند که با حضور دیگر مأموران او را با خشونت دستگیر میکنند
رژیم در چند هفته ی اخیر طرح جمع آوری اراذل و اوباش را به اجرا در آورده و در رسانه هایش که مجبور شده اعتراض مردم به برخورد بد مأموران را منعکس کند ، با بی شرمی تمام وحشیگری مأموران را توجیه می کند و به نام برخورد با اشرار سعی در ساکت کردن اعتراض مردم دارند
رژیم از ایستادگی و عکس العمل مردم وحشت دارد . باید هر چه منسجم تر در برابر این تعرضات ایستاد . هر بار که فشار جمهوری اسلامی به مردم بیشتر می شود ، مردم با روشهای مختلف و آماده تر، در کنار هم اعتراضشان را نشان می دهند
زنده باد آزادی و برابری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

مشکل اسلام است

مشکل اسلام است
خدیجه رزمجویی

من از جایی فرار کرده ام که تروریسم اسلامی در آن حکومت میکند. اسلام در آنجا گردن میزند٬ سنگسار میکند٬ به جرم خواستن آزادی اعدام میکند

در ایران بیش از صدهزار نفر شکنجه شده اند. رژیم اسلامی ایران در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۳ یک تظاهرات دانشجویی را سرکوب کرد. به این صورت که چند نفر را کشت حدود 50 نفر را زخمی و حدود 100 نفر را زندانی و تهدید به مجازاتهای سنگین کرد. من یکی از آن دانشجویان بودم

در جامعه ای که اسلام حاکم است مرد مالک زن محسوب میشود. طبق مقررات اسلامی مردها میتوانند همزمان چند زن شرعی داشته باشند و علاوه بر آن چندین زن صیغه. مرد حق دارد هرچه میخواهد با زن انجام بدهد. محمد بیش از هفتاد زن داشت. عایشه یکی از زنهای او بود که فقط ۷ سال داشت. به عقیدۂ من محمد بچه باز بود٬ چیزی که روزنامه های نروژی و دانمارکی نیز دربارۂ آن نوشتند. اسلامیون پول جمع کردند تا خبرنگار روزنامۂ ییلاند پستن را بکشند. برای اینکه برضد اسلام مقاله ای چاپ کرده بود. یا اینکه سلمان رشدی سالها جرأت نمیکرد از مخفیگاه خود خارج شود. برای اینکه خمینی٬ هیتلر این دوره٬ فتوای قتل او را داده بود

در قرآن آیه های زیادی در مورد زنان هست٬ از جمله اینکه مردان چگونه میتوانند زنان را تنبیه بدنی کنند تا از شوهران خود اطاعت کنند. حتی محمد به زنان به دیدۂ وسیله ای برای خوشگذرانی میدید. در یکی از آیه ها یش خطاب به ملت میگوید: زن مانند زمینی است که مرد میتواند در آن کشت کند. دین محمد با زور و خشونت فراوان در کشورهای زیادی رواج یافت. اما آنها که مسلمان نیستند٬ بنا به گفتۂ قرآن و محمد٬ هر مسلمانی میتواند آنها را بکشد و تازه٬ جایش نیز در بهشت خواهد بود.از این رو٬ اینکه مردی همسر خود را به خاطر داشتن رابطۂ جنسی با مرد دیگری بکشد٬ تماما در شریعت اسلام قابل قبول است

اما عملکرد رژیم اسلامی ایران منحصر به مداخله در خصوصی ترین زوایای زندگی شهروندان نیست. وقتی که رفتار رژیم نسبت به نحوۂ زندگی خصوصی اهالی کشور از این قرار است٬ آنگاه درک عملکرد آن نسبت به مخالفان سیاسی چندان دشوار نخواهد بود. سوای آن که صدها هزار نفر از مخالفان رژیم در داخل کشور مورد آزار٬ تهدید جانی٬ ارعاب و شکنجه قرار گرفته اند و یا آن که به سادگی به قتل رسیده اند٬ مأموران رژیم عامل ترور و قتل ده ها تن از فعالین سیاسی مخالف رژیم در خارج کشور بوده اند. غلام کشاورز از رهبران حزب کمونیست ایران٬ عبدالرحمان قاسملو از رهبران حزب دمکرات کردستان ایران٬ شاپور بختیار از رهبران نهضت مقاومت ملی ایران و کاظم رجوی از رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله قربانیان تروریسم رژیم اسلامی ایران بوده اند

اما دامنۂ تروریسم رژیم اسلامی نه تنها محدود به مرزهای ایران نیست بلکه بر همگان عیان است که این رژیم سرکردۂ تروریسم بین المللی نیز هست. اسلام سياسي در کليت خود جنبشي ضد بشري است. رژیم اسلامي ایران ستون فقرات اسلام سياسي و حامي تروريسم اسلامي در خاورميانه و در سطح جهان است. واقعۂ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک٬ بخشی از کارنامۂ تروريسم اسلامي است. این رژیم به هیچ وجه نماينده مردم ايران نیست. از این رو٬ رژیم اسلامی ایران به خاطر حمايت از گروه های تروريستی اسلامي در خاورميانه و اشاعۂ تروريسم در سطح جهان بايد از سازمانهاي بين المللي اخراج شود و سفارتخانه هاي آن در همه کشورها باید بسته و روابط ديپلماتيک با آن باید قطع شود

رژیم اسلامي يک حکومت مافوق ارتجاعي با کارنامۂ سیاهی از سرکوب و ترور و جنايت عليه مردم است. در عین حال٬ سالهاست که يک جنبش گستردۂ اجتماعي عليه رژیم جهت نیل به آزادي و برابري در جريان است. مردم ايران سالهاست که با بيحقوقي اجتماعی، آپارتايد جنسي، سنگسار، خفقان سیاسی، سرکوب، شکنجه و اعدام زندانيان سياسي و با فقروفاقه مبارزه ميکنند. پيروزي اين جنبش بر رژیم اسلامي ایران ضربه ای مهلک به اسلام سياسي خواهد بود. پيروزي مردم ايران بر توحش اسلامی٬ در عین حال گام بلندی در دفاع از آزادي و تمدن و حقوق جهانشمول انسان در جهان خواهد بود. بنابراین٬ حمايت همه جانبه از این جنبش وظیفۂ تمام انسانهای آزادیخواه جهان است

زنده باد ازادی برابری، زنده باد سوسیالیسم
مرگ برجمهوری اسلامی ایران

Wednesday, May 16, 2007

جوانان اصفهان حجاب برگرفتند / هشتاد نفر از دگرباشان در اصفهان دستگیر شدند

جوانان اصفهان حجاب برگرفتند

طبق خبری که به سازمان جوانان کمونیست رسیده است چند شب قبل عده ای از دختران جوان در خیابان چهارباغ اصفهان با پرت کردن حجاب و درآوردن لباسهای هایشان به شادی و رقص پرداخته اند که بعد از چند دقیقه توسط نیروهای زن بسیجی که در محل حاضر شداند دستگیر شده و به بازداشتگاه برده شدند

این حرکت جوانان اصفهان، در شرایطی که رژیم با تمام قوا در مقابل مردم با چوب و چماق ایستاده است ، اینکه در گروه های چند نفره به خیابانها می آیند و شادی می کنند و جواب سرکوبها را با این اقدامات می دهند ، دهن کجی ای به جو حاکم بوده و نشان از بی تأثیری سیاست ایجاد ترس و وحشت رژیم دارد . باید از این حرکات در خیابانها استقبال کرد و آنها را گسترش داد . ترفند های جمهوری اسلامی دیگر راه به جایی نمی برند . جوانان در یک ماه اخیر در مقابل نیروهای انتظامی ایستاده اند و بی توجه به وحشیگری آنان با لباسهای کوتاه و تنگ به خیابانها می آیند و شادی می کنند و نشان میدهند که قصد کوتاه آمدن ندارند و آنکه باید برود جمهوری اسلامی است

سازمان جوانان کمونیست از حرکت اعتراضی جوانان اصفهان حمایت کرده و از تمام زنان و مردان آزادیخواه می خواهیم که در برابر سرکوبها و دستگیری ها از دستگیر شدگان حمایت کنند و مانع تعرض رژیم به زنان و جوانان شوند. ما همه جوانان سراسر کشور را فرا میخوانیم که مانند جوانان اصفهان در گروه های لغو حجاب به خیابانها بیایند و شادی کنند

نه به حجاب، نه به آپارتاید جنسی
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی و برابری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

سازمان جوانان کمونیست
23
اردیبهشت 1386 ، 13 ماه مه 2007
هشتاد نفر از دگرباشان در اصفهان دستگیر شدند
هشتاد نفر از همجنسگرایان و دگرجنسگونگان ایرانی در اصفهان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. نیروهای امنیتی در دهم می ماه، حدود ساعت 10 شب به جشن تولد فرهاد در اصفهان حمله کردند و تمامی شرکت کنندگان را دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار دادند
نیروهای امنیتی با باتوم دستگیرشدگان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و همه را به بازداشتگاه منتقل کردند. خانواده ی فرهاد که در میهمانی حضور داشتند نیز دستگیر شدند. تعداد دستگیر شدگان در ابتدا هشتاد نفر گزارش شد اما گزارش هایی نیز تعداد آنها را هشتاد و هفت نفر اعلام کرده است
پیمان در یک تماس تلفنی گفت: "من برای خرید کادو رفته بودم و کمی دیر رسیدم. به محض ورود به خیابان دیدم ماشین های پلیس، اطلاعات و آگاهی آنجا ایستاده اند و همه ی بچه ها را دستگیر کرده و هفت یا هشت نفر از نیروهای امنیتی آنها را با باتوم می زدند. دو نفر از بچه ها از ترس دستگیری از پنجره ی طبقه ی دوم به بیرون پریده بودند و وضعیت بدی داشتند. خانواده ی فرهاد هم دستگیر شده بودند. همه آنها را در یک ماشین بزرگ که حالت زندان داشت سوار کردند و به بازداشتگاه بردند. همه موبایل ها خاموش است و هیچ اطلاعی از وضعیت آنها نداریم
کیا در یک تماس تلفنی گفت: " بچه ها از اصفهان، شیراز، تهران، و شاهین شهر اصفهان برای جشن تولد فرهاد دعوت شده بودند و وقتی من آنها را دیدم همه لباس های پاره و سر و صورت خونی داشتند. حسابی کتک خورده بودند
صبح روز بعد تمامی دستگیر شدگان به دادگاه فرستاده شده و پس از آن به زندان منتقل می گردند. دادگاه به خانواده های دستگیر شدگان اجازه نمی دهد فرزندانشان را ببینند و برای آزادی موقت آنها نیز وثیقه قبول نمی کند
فرزین می گوید: "چند نفر دختر هم برای تولد دعوت شده بودند که فردای آن روز آزاد شدند اما بقیه همجنسگرایان و دگرجنسگونگان به زندان فرستاده شدند. من خیلی نگران وضعیت آنها هستم و می ترسیم که سراغ ما نیز بیایند
این خبر توسط همکاران سازمان در شیراز و اصفهان گزارش داده شد و ایمیل های زیادی دریافت شده که حاکی از نگرانی و جو بسیار بد دگرباشان در ایران است
خبرهای تکمیلی در وبسایت سازمان قرار خواهد گرفت
سازمان دگرباشان جنسی ایرانی
www.irqo.net
info@irqo.net
بادکنک
گزارش از اصفهان

طرح مبارزه با بد حجابی در شهرهای مختلف و دراصفهان همچنان ادامه دارد و هر روز شکل تازه ای به خود میگیرد. در واقع دارد به طرح حقنه اسلام و حکومت اسلامی به مردمی که آنرا قبول نمی کنند تبدیل میشود! این یک حکومت نظامی اعلام نشده اسلامی است
بیشتر بیل بردهای تبلیغاتی پر از تصاویر و شعارهای مذهبی شده. الگانسهای پلیس در خیابانها با صدای بلند، اذان پخش میکنند و همه ی نمایشگاههایی که برای جلب مشتری از موزیکهای شاد استفاده میکردند را مجبور کرده اند از نوحه و ریتمهای غمزده استفاده کنند. پلیس به پاساژها و مجتمعهای تجاری حمله میکند و به بازجویی کسبه و بازرسی مغازه ها میپردازد. مغازه های فروش روسری در صورت آوردن روسری های زیر 90 سانتیمتر جریمه می شوند
در شاهین شهر و فولادشهر اصفهان پسران را به جرم کوتاه بودن آستین لباسشان بازداشت کرده و جریمه می کنند. مموری موبایل ها را ضبط می کنند و مردم را به 50 یا 70 هزار تومان جریمه می کنند
پلیسهای زن در همه ی خیابانها و حتی کوچه ها به آزار اذیت مردم از هر قشر و سنی میپردازند. حتی زنان پنجاه، شصت ساله هم در امان نیستند و آنها را تحقیر و تهدید میکنند. خانمی که موهای سفیدش از زیر روسری بیرون بوده را دستگیر کرده و به او گفته بودند؛ از موهای سفیدت خجالت بکش! وقتیکه تو، موهایت پیدا باشد پس دخترت هم هرزه است!! آن خانم در خیابان از فشار تحقیر گریه میکرد
به آرایشگاههای زنانه حمله میکنند و تهدیدشان میکنند که در فضای آرایشگاه، حجاب داشته باشند و گرنه مغازه هایشان را پلمپ میکنند
صبح و شب در همه خیابانهای پر رفت و آمد پر از ماشینها و موتورهای پلیس است
فضای فشار و خفقان به همه ی دانشگاهها سرایت کرده و هر روز تعدادی از دانشجویان را در دفاتر حراست و کمیته های انضباطی دانشگاهها بازجویی و تهدید میکنند
همه جا همراه با پلیسهای زن، ماموران گردن کلفت مرد نیز حضور دارند. اگر دختری در مقابل بسیجیان زن مقاومت کند، پلیس مرد پتویی روی سر دختر میاندازد و او را به داخل ماشین پلیس پرتاب میکند. از طرفی در تلویزیون در برابر اعتراض مردم به رفتارهای وحشیانه و ضد انسانی پلیس میگویند که اینها ماموران قلابی هستند و خودشان را پلیس جا میزنند و ما در صدد دستگیریشان هستیم!! یا برنامه ها و مصاحبه های از پیش تعیین شده در جهت جو سازی و عوام فریبی تهیه میکنند تا شاید سر سوزنی اوضاع علیه حجاب را تغییر داده و کنترل شده نشان دهند
با همه ی اینها، با همه ی این فشارها و بگیر و ببندها و تبلیغات، در خیابانها، دختران و پسران را میبینیم که با آرایشها و موهای زیبا و روسریهای رنگی و شلوارهای جین و ... همه جا در رفت و آمد هستند . در همین اوضاع گروهی از جوانان در سطح پارکها ، دقیقا در ساعات آغازین شب که گشت های پلیس بیشتر می شوند ، گیتار می نوازند و ترانه ( به اصطلاح غیر مجاز) می خوانند و مردم دورشان حلقه می زنند و همراهی شان می کنند . جامعه خفقان حاکم را تحمل نمی کند و به شیوه های گوناگون اعتراضش را بروز می دهد . حجاب به عنوان سمبل بردگی و تحقیر در جامعه ، نقطه ایست بر باد کنک جمهوری اسلامی که سوزن خشم مردم بر آن قرار گرفته است. بادکنک هر روز نازکتر می شود

20/2/1386

Friday, May 04, 2007

گزارش4 از اصفهان/ حجاب

طرح مبارزه با بد حجابی
گزارش سازمان جوانان کمونیست از اصفهان
یازده روز از شروع طرح مبارزه با بد حجابی میگذرد. هر روز اوضاع با روز قبل فرق میکند انگار مزدوران رژیم مرتب برنامه های جدید طراحی میکنند و این نشان میدهد که اینها، توان پیشبرد یک طرح را به صورت پیوسته ندارند
هر روز در تلویزیون برنامه ها و مصاحبه هایی را نشان میدهند که تظاهر کنند دارند با ملایمت و به صورت فرهنگی با قضیه برخورد میکنند. مثلا چند تا جوان بسیجی را میاورند و یک روانشناس یا مددکار اجتماعی با قیافه ی حق به جانب با آنها مصاحبه میکند و یک مشت حرفهای از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده را مطرح میکنند و دست آخر همه شان به این نتیجه میرسند که باید با این قضیه ی بد حجابی، مبارزه کرد البته با کار فرهنگی ! مثلا شو (fashion)فشن
حجاب برگزار کنند و از این مسخره بازیها، ولی در واقعیت و در جامعه قضیه طور دیگریست، بگیر و ببندها ادامه دارد و هر روز شکل تازه تری به خود میگیرد. دیروز سر چهار راه نظر، پلیس، ماشینهایی را که راننده ی زن داشته اند متوقف کرده و راننده را پس از پیاده کردن، به خاطر بد حجابی، دستگیر میکرده اند و برای سند سازی همان موقع از راننده فیلم برداری میکرده اند. هر روز چند مورد دستگیری همراه با ضرب و شتم اتفاق میافتد؛ ممکن است یک ساعت در خیابانها باشی و هیچ پلیسی نبینی ولی یکهو معلوم نیست از کجا پیدایشان میشود و خیابان را قرق میکنند، مثلا دیروز در میدان جلفا، همه ی دخترهای مجرد را از کافه ها و تریاها بیرون کشیده و از محل، دورشان کردند (نمایش قدرت ). خیابانها خلوت شده، اوضاع کاسبی لباس فروشیها و کافه ها خراب است. در تاکسی, اتوبوس و خیابان؛ همه دارند نارضایتی خود را نسبت به شرایط اعلام میکنند
حراست دانشگاه هنر اصفهان از ورود دانشجویان ( به قول خودشان ) بد حجاب به داخل دانشگاه جلوگیری میکردند و به آنها توهین میکردند.دانشجویان نیز به این مسئله اعتراض کرده اند و توجهی به تهدیدهای نگهبانها ننمودند و میتوان پیش بینی کرد که به زودی، دانشگاهها وارد یک فضای اعتراض جمعی، هماهنگ و سراسری میگردد
دانشگاه هنر اصفهان، در سالهای گذشته نیز صحنه ی اعتراضات و اعتصابهای موفقی بوده و اینبار نیز میتوان به عنوان شروع اعتصاب، وارد عمل شود و دانشگاههای دیگر را نیز با خود همراه سازد
از طرفی موضعگیری بعضی از اساتید دانشگاه نیز نسبت به این فضای خفقان جدید همگام با دانشجویان است
این اقدامات آنقدر زمینه سرکوب آشکاری دارد که برای مثال؛ شخصی که تا چند ماه پیش میگفت: ( این دخترهایی که توی خیابان به خاطر بد حجابی دستگیر میشوند، تقصیر از خودشان است و پلیس خوب کاری میکند که اینها را جمع میکند ) و حالا، همین امروز، این فرد معترض بود و میگفت : ( این حکومت هر وقت از خارج مورد فشار قرار میگیرد، فشار را به مردم منتقل میکند و هر روز یه گیری به مردم میدهند؛ یک روز، ماهواره ها را جمع میکنند و یک روز به حجاب، گیر میدهند و به هر وسیله ای میخواهند مردم را زیر فشار خرد کنند و اینها همه، ترفندهای سیاسی است
موضع مردم نسبت به همین چند ماه پیش؛ خیلی تغییر کرده و به زودی اعتراضهای وسیعی شکل خواهند گرفت. همه جا پر از خبر و اتفاق است و لازم است که در این شرایط نسبت به تحولات جامعه آگاه باشیم و بتوانیم اعتراضات اقشار مختلف مردم را هماهنگ و منسجم سازیم
واحد اصفهان- بخش زنان-11/2/1386
جوانان اصفهان
علیه حجاب

گزارش سازمان جوانان کمونیست از مقابله رژیم با پوشش زنان و جوانان در اصفهان
در ادامه ی طرح برخورد با بد حجابی در اصفهان بعد از گذشت 3 - 4 روز اول اردیبهشت ماه مأموران انتظامی کمتر در طول روز دیده می شوند و گاه گاهی ماموران زن بسیجی از درون الگانس های پلیس به زنان تذکر می دهند.نیروهای ویژه در چند شب اخیر بیشتر در ساعات 9 شب به بعد به خیابانها هجوم می آورند و اقدام به دستگیری دختران و پسران میکنند . در همین شرایط و جو بگیر و ببند های رژیم جوانان در گروه هایی چند نفره به خیابان ها می آیند و در چهار راههایی که مأموران نیستند چهار راهها را برای چند دقیقه میبندند و شادی می کنند و مردم نه تنها اعتراض نمی کنند که با سوت و بوق و... همراهیشان می کنند . دختران در چند روز ابتدایی برخوردها، لباس های مشکی و تنگ و کوتاه را می پوشیدند و با اینکه مقنعه سر می کردند سعی می کردند نصف موهایشان را به نشانه ی اعتراض بیرون بگذارند ، در چند روز اخیر پوشش مردم تقریبا به حالت عادی برگشته و رنگهای شاد استفاده می شود و کمتر کسی با تذکرات مأموران روسری ولباسش را درست می کند . نیروی انتظامی در این چند روز با احتیاط طرح محجبه کردن مردم را ادامه می دهد . اقدام دیگرشان نصب کردن پارچه هایی در چهار راههای اصلی و پر رفت و آمد با مضمون مقدس جلوه دادن زن و ... است که معمولا این جمله هارا میتوان دید : « هر چه پوشیده تر ، راز آمیزتر » « ظاهر آئینه دار باطن » « هر چه نایاب تر ارزشمند تر
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

Wednesday, April 25, 2007

فضا متشنج است، گزارش از اصفهان

فضا متشنج است
گزارش از اصفهان

شنبه اول اردیبهشت
اول اردیبهشت اولین روز اجرای طرح مقابله با بدحجابی درشهرهای مختلف از جمله اصفهان بود . نیروهای یگان ویژه ی پلیس در سطح شهر پراکنده بودند و در مسیر خیابان نظر هر 20 یا 30 متر یک اتوموبیل مشکی رنگ گشت ویژه را میتوان دید . به تمام زنانی که روسری های کوتاه و تل مانند به سر داشتند و یا مانتوهای چسبان ، کوتاه و ... تذکر داده می شد و به مراکز نیروی انتظامی برده می شدند و تا تهیه شدن لباس مناسب به وسیله ی خانواده شان آزاد نمی شدند و برایشان پرونده تشکیل می دادند تا در صورت تکرار بدحجابی حکمی سنگینتر را اجرا کنند . همچنین به پسر ها هم برای نوع لباسشان و یا مدل موی سرشان ایراد می گرفتند حتی به بهانه هایی همچون نگذراندن دوره ی سربازی هم ایراد می گرفتند
جمهوری اسلامی سرکوب خود را با شدت بسیار آغاز کرده است . حتی طرح عکس گرفتن از بد حجابان را هم در دستور کارش قرار داده تا هر کسی که 2 بار به این جرم به مراکز نیروی انتظامی رفته است را حکم سنگینتری برایش ببرند
در نوشته های بعدی گزارش های کاملتری رابه اطلاع می رسانیم

یکشنبه دوم اردیبهشت
امشب دومین شب اجرای طرح پلیس مزدور جمهوری اسلامی در جهت ایجاد رعب و وحشت عمومی و فضای خفقان در جامعه است. نیروهای پلیس با ماشینهایشان و بسیجیها با موتورهایشان، تمام خیابانها را اشغال کرده اند و یک حکومت نظامی کامل بر این شهر، حکمفرماست
از یک طرف، مشکلات اقتصادی مردم به صورت روز افزون، زیاد میشود و از طرفی امنیت مردم توسط جمهوری اسلامی؛ مورد تهدید قرار گرفته است. امشب در خیابانهای اصفهان، بیشتر دخترها، مقنعه به سر کرده بودند ولی به عنوان اعتراض، مقنعه ها را طوری سر کرده بودند که موهایشان پیدا باشد. جلوه های اعتراض را همه جا میتوان مشاهده کرد. مغازه داران و کسبه ی داخل پاساژها به حضور و مزاحمت پلیس اعتراض کرده اند. نیروهای پلیس، با تجمع در داخل پاساژها وایجاد هراس باعث کسادی بازار شده اند. نیروهای انتظامی مرتب مردم را مورد تهدید و آزار و اذیت قرار میدهند و برایشان مزاحمت ایجاد مینمایند. جوانها را بازرسی بدنی میکنند و به بدترین و غیرانسانی ترین وجه با آنها برخورد میکنند. از طرفی در گوشه ی استان اصفهان، در حومه و برای مثال در روستایی به نام میرنگان کیلو کیلو، انواع مواد مخدر در سطح وسیعی توزیع میشود. این قسمتی از تجارت جمهوری اسلامیست و به نظر میرسد که پلیس جمهوری اسلامی کاملا به این مسئله بی اعتناست و تمام نیروی خود را صرف گشت زنی در شهر نموده است. حال بر همگان روشن شده که این عملکرد حکومت و پلیس نیروی انتظامی، از سر ضعف و ترس است. فضا بسیار متشنج شده؛ جامعه به زودی همچون انبار باروتی زیر بار فشار، منفجر خواهد شد. همه ی مردم از این همه فشار به تنگ آمده اند و فضا دارد برای یک اعتراض جمعی آماده میشود و جمهوری اسلامی با این اقداماتش، دارد تیشه به ریشه ی خود میزند

Thursday, April 12, 2007

حجاب برگیری کاریترین زخم، برخورد با "بدحجابی"!؟

حجاب برگیری کاریترین زخم
ایمان شیرعلی

جایی لطیفه ای خواندم با این مضمون که روزی شخصی که در خیابان شاهد درگیری جماعتی با هم بوده بی درنگ آخوندی را که اتفاقی از آنجا رد میشده به باد کتک میگیرد . پس از دستگیری دلیل کارش را جویا میشوند و او میگوید: « والله دیدم شلوغ شده , فکر کردم انقلاب شده منم گرفتم اینو زدم
یقینا تک تک ما بارها و بارها سرنگونی رژیم اسلامی را در نظر مجسم کرده ایم. کاری که فکر میکنم خود رژیم بیشتر از همه به آن مشغول است. کسانی که انقلاب 57 را بیاد دارند حتما تصاویری که از آن زمان در خاطرشان نقش بسته مرور و سرنگونی رژیم را با این تصاویر تداعی میکنند. آنهایی هم که مثل من آنروزها اصلا بدنیا هم نیامده بودند از تخیل خود برای مجسم کردن لحظه راحت شدن از شر این زومبی های اسلامی استفاده میکنند. اما تصویری که یقینا در اذهان همه ما مشترک است تصویر رقص و پایکوپی زنانی است که حجابها را پاره کرده به گوشه ای انداخته اند. چه برای آنان که این واقعه را آخرین نشانه ظهور مهدی غایب بدانند و چه برای آنان که یک نفس عمیق کشیده و بلافاصله سوسیالیسم را در جامعه پایه ریزی کنند این تصویر مشترک و اجتناب ناپذیر است
تک تک ما اگر روزی جمعی از دختران را بی حجاب در خیابان ببینیم و آخوندی هم اتفاقا در آن حوالی باشد همان کاری را میکنیم که شخصیت لطیفه ای که گفتم! با این فرق که این عکس العمل نه از روی ساده لوحی که کاملا منطقی خواهد بود! حتی هر بیننده اخبار عصر پنج شنبه ای در اروپا و امریکا و استرلیا و در عربستان و پاکستان و ژاپن با دیدن تصویر زنان بی حجاب در ایران از صفحه تلویزیون یا مانیتور همخانه یا همکارش را صدا میزند که «بدو بیا رژیم ملاها, احمدی نژاد یا اسلامیها در ایران سقوط کرد»
موجودیت رژیم اسلامی و حجاب رابطه مسقیم دارند. هیچیک بدون دیگری لحظه ای دوام نمیآورد!هیچکس قادر به تصور رژیم اسلامی بدون حجاب نیست! باور نمیکنید اما من این را هنگام برگزاری میز کتاب در یکی از شهرهای آلمان از زبان یک آدم خیابان شنیدم ! به سادگی به من گفت
„Wenn ihr wollt dass die Mullahs weg gehen, dann sollen eure Frauen die Kopftücher
weg werfen!“.
« اگر میخواهید ملاها بروند زنان (جامعه) شما باید روسری ها را دور بیاندازند»

رژیم اسلامی امروز ذلیل تر از همیشه است. احمدی نژاد از ابتدا در داخل کشور مضحکمه مردم بود و کسی برایش تره هم خورد نمیکرد! در دانشگاه عکسش را جلوی خودش آتش میزنند و لنگه کفش بسویش پرتاب میکنند! هدف غرب در مترسک ساختن از احمدی نژاد در افکار عمومی جوامع غربی تا اندازه ای و چند صباحی موثر واقع شده بود! روزنامه و مجله ای را پیدا نمیکردی که در مورد اظهار فضل وی نوشته و تحلیلی نداشته باشد ! امروز اما حنایشان اینجا هم دیگر رنگی ندارد!اظهارات او امروز در رسانه های عمومی اروپا به تلاشی برای جلب توجه شخصی تعبیر میشود! دولت احمدی نژاد رسما شکست خورده! سونامی که وعده اش را داده بودند چکه آبی بیش نبود! در ایران تحت حکومت جلادان پلاکاردهای« سوسیالیسم یا بربریت » و « برای رفع تبعیض , سوسیالیسم به پا خیز» بالا رفت و دولت هیچ غلطی نتوانست بکند! سرود انترناسیونال به پای ثابت اعتراض ها تبدیل شده
اینها را گفتم که یک بار دیگر توازن قوا را مرور کرده باشم! حداقل از سال
60
تا بحال چپ هیچگاه به قدرت امروز در جامعه حضور نداشته! دوستان رژیم ضعیف تر اینهاییست که نشان میدهد! این بساط بازخواست ها ودستگیری هایشان را با فوتی میشود به باد سپرد! فوتی که حجاب برگیران نام دارد
هر یک حجاب که برداشته شود کوکتل مولوتفیست به جان رژیم ! حجاب هر زن اگر برداشته شود تیریست به قلب رژیم! تمام زنان جامعه پتانسیل مسلحند! برداشتن حجاب کاریتر از هر زخم به پیکر متعفن رژیم است! من همه جوانان جامعه را دعوت میکنم که به فراخوان سازمان جوانان کمونیست پاسخ مثبت داده با تشکیل گروههای حجاب برگیران زمین را زیر پای رژیم به لرزه درآورند
دختران ! جوانان! شما تنها نیستید ! اکثریت قریب به اتفاق جامعه چه زن و چه مرد از حجاب متنفر است! جمهوری اسلامی بیش از حد تحمل متعفن است و باید سوزاندش! با سوزاندن حجابها شروع کنیم
.................................
برخورد با "بدحجابی"!؟
شادی آبان - اصفهان
به گفته ی رئیس پلبیس تهران از ابتدای اردیبهشت ماه طرحی برای مقابله با بد حجابی به اجرا درخواهد آمد. برخورد با کسانی که لباسهای کوتاه و بدن نما می پوشند و ... همچنین آمار و ارقامی را ارائه داده اند که نشان دهند اکثریت جامعه مخالف بدحجابی هستند و آن را باعث ناامنی در جامعه می دانند
چرا حجاب ؟ چرا مقابله با به اصطلاح بد حجابی ؟ با توجه به آمارهای ارائه شده توسط این رئیس پلیس حدود 90 در صد جامعه مخالف بدحجابی هستند . و باقی هم یا از نظر روانی مشکل دارند و یا هیجان زده هستند و مد گرا و در واقع با کمی تدابیر مقابله با بد حجابی و بیشتر کردن کلاسهای آموزش قرآن و ... مشکل این 10 در صدهم حل می شود
از ابتدای قدرت گیری جمهوری اسلامی با زنان و مسئله ی حجاب برخوردهایی شدید صورت گرفته و با ایجاد رعب و وحشت در جامعه و هر گونه جنایت در این مسیر ، حجاب رابر سر زنان کردند . علاوه بر این در طول 28 سال حکومت ، انواع و اقسام کلاسهای آموزش قرآن و ... چه در مدارس و کودکستان ها ودانشگاه ها به صورت گنجاندن در کتابهای آموزشی و چه در رادیو و تلویزیون و هر گونه ابزار تبلیغات ، سعی در نهادینه کردن عقایدی قرون وسطایی در ذهن مردم کرده اند . در طول این سالها علاوه بر تبلیغات گسترده ، دست به ارعاب زنان در مدارس و در کوچه و خیابان و محل کار و... زده اند . تهدید به اخراج از کار ، اخراج از مدرسه ، زندان ، پرداخت جریمه و در صحبت اخیر رئیس پلیس تهران که زنان بدحجاب را روانی و عقده ای می نامند . تمام این اتفاقات به تنهایی مسئله ی حجاب را پر اهمیت نشان می دهد ، هم برای حکومت و هم برای مردم و پرداختن به آن را ضروری می کند
با این همه ، تدابیری که خرج حجاب کردن بر سر زنان شده است جواب نداده و برای اینکه کمی اوضاع را به نفع خود تمام کنند آماری را ارائه می دهند که کسی در وارونه بودن اعداد و ارقامش شکی ندارد . حتی اگر این آمار درست هم باشند چه لزومی دارد که نیروی انتظامی همه ی نیرویش رابسیج کند، برای مقابله با عده ای کوچک)یک میلیون نفرفقط درتهران)!!!!! که بخشی از آنان را هم افرادی که دچار اختلالات جنسی و روانی هستند تشکیل میدهند . قاعدتا این افراد باید تا به حال تابع اکثریت می شدند
حجاب درواقع وسیله ایست برای حذف زنان در اجتماع و برای اینکه در مبارزه با خیل عظیم معترضین درجامعه ، از دانشجویان و کارگران و معلمان و ... بتوانند حداقل خود را از رویارویی با نیمی از جامعه رها کنند . در واقع نیمی ازجامعه را با مسئله ی حجاب ساکت کنند

ادامه دارد

Thursday, April 05, 2007

دفاع از کودکان در برابر حجاب

ممنوعيت نقاب در مدارس انگليس کافي نيست
دفاع از کودکان در برابر حجاب


نوشته مريم نمازي
ترجمه سهیلا شریفی


بدنبال حکم دادگاه عالي انگلستان در دفاع از اقدام يکي از مدارس انگليس مبني بر ممنوع کردن پوشيدن نقاب براي دختران مدرسه اي آقاي آلن جانسون، مدير آمورش و پرورش انگلستان اين هفته اعلام کرد که مديران مدرسه مجاز هستند پوشيدن نقاب را براي دختران مدرسه اي ممنوع کنند. استدلال او و ديگران اين است که نقاب مانع ايجاد ارتباط در کلاس و مدرسه با ديگران، مانع يادگيري و باعث پيش آمدن احتمالات خطر است. همه اينها درست اما اينها همه فرعي و عوارض جانبي حجاب هستند، او و ديگران بر نکته اصلي انگشت نگذاشته اند
حجاب کودکان در هر شکل و شمايلي موجب آزار روحي دختران جوان است، آنها را به افراد فرودست تبديل مي کند، انها را در يک زندان متحرک نگه مي دارد و به آنها ياد مي دهد که تمام زندگيشان بخاطر جنسيتشان فرودست خواهند بود. آلن جانسون و دادگاه عالي بايد احکامي ارائه مي دادند که اين دختران و همه دختران محجبه را در مقابل اعتقادات والدينشان تا رسيدن به سني که بتوانند براي خودشان تصميم بگيرند، محافظت کند
فقط بخاطر اينکه پدر و مادر به چيزي اعتقاد دارند دليل نمي شود که اجازه داشته باشند به کودکانشان آسيب برسانند، اعتقاداتشان را به آنها تلقين کنند و يا چيزي را به آنها تحميل کنند. ما از دوره اي که کودکان املاک پدر و مادرشان محسوب مي شدند و پدر و مادرها مي توانستند هر کاري با آنها بکنند، راه درازي را پيموده ايم. امروز ديگر در انگلستان حداقل پدر و مادر اجازه ندارند بخاطر اينکه طبق دينشان تزريق خون ممنوع است کودکشان را از دريافت معالجات پزشکي محروم کنند، يا پدر و مادرها حق ندارند کودکانشان را گرسنگي بدهند و يا آنها را بزنند و يا مراسم دفع ارواح روي آنها پياده کنند و يا دخترانشان را ختنه کنند و يا در نه سالگي آنها را شوهر بدهند به اين بهانه که مذهبشان چنين حکم مي کند. با وجود اين اشکال ماهرانه تر اما به همان اندازه مضر آزار روحي کودکان، يعني حجاب همچنان مجاز است و در بهترين حالت بخاطر مذهب و فرهنگ نسبت به آن اغماض مي شود

با وجوديکه حجاب کودک مضر و کودک ازاري است، اما رهنمودهاي تازه همچنان انتخابي هستند و بنا به تصميم مديران مدرسه در بعضي از مدارس ممنوع مي شوند و در بعضي از مدارس ديگر ممنوع نيستند. مانند پرونده شبينه بيگم که پدرش بخاطر اينکه او مجاز باشد با چادرسر کلاس حاضر شود پرونده او را تا دادگاه عالي برد و نتيجه تصميمات دادگاه اين شد که او مدرسه قبلي اش را که به او اجازه نمي داد با چادر سر کلاس برود ترک کرده و در يک مدرسه ديگر که پوشيدن چادر در آن بلا مانع است ثبت نام کرده است. يعني در واقع کودک در دستان مسئولين مدارس و اولياي بچه ها رها مي شود که بر حسب اينکه چه ديدگاهي دارند و چه اندازه تحت تاثير امامان و رهبران مذهبي محل هستند براي سرنوشت آنها تصميم بگيرند. و اين نشان مي دهد که دولت تا چه اندازه مايل است بخاطر راضي کردن گروههاي مذهبي حقوق کودک را پايمال نمايد

حقيقت اما اين است که در حالي که امامان و اولياي کودکان و "رهبران" خودگمارده اقشار مختلف تلاش مي کنند دختران را از همان سنين کودکي آموزش دهند که از مردان فروترند و بايد جدا نگه داشته شوند و براي نقش خود يعني بردگي جنسي آماده شوند، در جامعه اي مانند انگليس دولت و سيستم آموزش و پرورش موظفند که دخالت کنند و از حقوق کودکان صرف نظر از( و حتي در تقابل با ) اينکه پدر و مادرشان چه کساني هستند و کجا بدنيا آمده اند، دفاع کنند

حجاب يک مسئله کاملا روشن و مشخص است. دولت موظف است که اطمينان حاصل کند که چيزي کودک را از ديگران جدا نمي کند و مانع تحرک و شادابي او نمي شود و او را از دسترسي به و استفاده از امکانات جامعه باز نمي دارد. کودکان حق دارند کودکي کنند و از ان لذت ببرند، استفاده از امکاناتي مانند استخر و زمين بازي و دخيل بودن آنها در فعاليتهاي کودکانه از حقوق اوليه آنهاست

در حاليکه وانمود مي شود حجاب چيزي است که دختر "انتخاب" مي کند، اما چنين چيزي معني ندارد. کودک معمولا کاري را انجام مي دهد که پدر و مادرش از او مي خواهند انجام دهد حتي اگر اينکار به ضررش باشد. کودکان مانند بزرگترها گزينه هاي مختلف ندارند که بتوانند انتخاب کنند. حتي اگر کودکاني باشند که بگويند خودشان انتخاب کرده اند که حجاب بپوشند، هنوز حجاب بايد براي کودکان ممنوع شود. همانطور که حتي اگر کودکي انتخاب کند که با پدر و مادري که او را آزار و اذيت جنسي يا روحي مي کنند بماند، دولت هنوز دخالت مي کند و کودک را تحت سرپرستي مي گيرد. حتي اگر در مواردي کودک انتخاب کند که مدرسه نرود و براي کمک به پدر و مادرش کار کند، دولت در اينموارد دخالت مي کند و اجازه نمي دهد. در مورد حجاب هم دقيقا بايد همينطور باشد

تا زماني که حق کودک بر حق پدر و مادر براي تحميل اعتقاداتشان بر او تقدم نداشته باشد، جامعه همچنان در حق شمار زيادي از دختران اجحاف مي کند و آنها را به يک زندگي تحت آپارتايد جنسي محکوم مي کند

Friday, March 23, 2007

مانيفست عليه حجاب

مانيفست عليه حجاب
سخنراني مريم نمازي در سمينار هشت مارس در لندن

بهار زن جواني که در آلمان زندگي مي کند در نامه اي به مينا احدي بنيانگذار کمپين "من از مذهب روي برگردانده ام" نوشته : "وقتي من را در خيابان ببينيد من محجبه هستم. اما فکر نکنيد من مسلمان هستم. من توسط پدر و برادرانم مجبور به پوشيدن حجاب شده ام. اگر حجاب سر نکنم آنها من را مي کشند. قبلا فکر مي کردم فقط من اين سرنوشت را دارم، اما حالا مي دانم که تنها نيستم
بهار تنها نيست، تعداد غير قابل شمارشي از زنان و دختران از آسيا و خاورميانه و شمال آفريقا گرفته تا همينجا در قلب ارروپا تجربه تلخ زن بودن تحت قوانين اسلامي را با گوشت و پوست خود لمس کرده و مي کنند. هزاران نفر از آنها بخاطر سرپيچي از اين قوانين و آداب و رسوم مورد اذيت و آزار قرار مي گيرند، مرعوب مي شوند، زنداني و شکنجه مي شوند، حتي به قتل مي رسند و يا ناچارند به زندگي مخفي پناه ببرند
حجاب بيش از هر چيز ديگري نماد اين واقعيت سياه و غم انگيز است. امکان ندارد بدون پرداختن به حجاب و بدون مبارزه با آن به مسئله بي حقوقي زن در قوانين اسلامي اشاره کرد و از حقوق زن دفاع کرد. مگر نه اينکه هميشه اولين کاري که جريانات اسلامي بعد از بقدرت رسيدن مي کنند اين است که حجاب را به زنان تحميل کنند. و دقيقا به همين دليل است که بدحجابي و حجاب از سر برگرفتن و آتش زدن آن در تظاهرات و گردهمائيها (همانطور که اغلب در ايران براي نمونه اتفاق مي افتد) و يا از سر برداشتن حجاب بعد از خارج شدن و دور شدن از خانه در جاهائي که حجاب قانون نيست اما توسط امامان و افراد فاميل به زنان تحميل مي شود، تبديل شده است به نشانه و سمبل مقاومت و مبارزه بر عليه قوانين اسلامي
خيلي از مخالفان ما مي گويند مسائل بسيار مهمتر و ضرورتري در مبارزه براي حقوق زنان وجود دارند و اغلب از ما مي پرسند چرا اينهمه در رابطه با حجاب وسواس به خرج مي دهيم. از نظر من اين سوال مثل اين است که بپرسند چرا در رابطه با آپارتايد نژادي و جداسازي و تبعيض بر اساس نژاد در آفريقاي جنوبي آنهمه وسواس بخرج داده مي شد، مگر نه اينکه سياه پوستان آفريقا بسياري مسائل حاد ديگري داشتند. حجاب سمبل آپارتايد جنسي و جداسازي زن و مرد است. در کشورهائي که آپارتايد جنسي حاکم است مانند ايران، درهاي ورودي جداگانه براي زن و مرد در بسياري از ادارات دولتي، محل جداگانه براي زنان در اتوبوسها، ممنوعيت ورود زنان به استوديوهاي ورزشي، تقسيم درياي مازندران براي شناي زن و مرد و غيره جلوه هاي اين آپارتايد و فودستي زن تحت قوانين اسلامي هستند
وقتي ما در مورد وضعيت زنان در ايران حرف مي زنيم توجيه گران حجاب مي گويند که البته حجاب اجباري بايد مورد مخالفت قرار گيرد، اما اگر کسي آزادانه انرا انتخاب مي کند بايد از "حق" پوشيدن حجاب دفاع کرد. من با تمام وجودم مخالفم. زنان بالغ ممکن است "حق" پوشيدن حجاب را داشته باشند هرچند که اين حق مانند بسياري ديگر از حقوق مطلق نيست و تا جائي که به کودکان بر مي گردد يک مساله کاملا متفاوت است که من بعدا به آن مي پردازم. اما داشتن حق انجام کاري فرق مي کند با دفاع از "انتخاب آزادانه" حجاب و يا داشتن "حق حجاب پوشيدن". ممکن هست زناني پيدا شوند که آزادانه تصميم بگيرند که دخترانشان را ختنه کنند و يا هنگام تشيع جنازه شوهرانشان خودشان را آزادانه روي جنازه او بياندازند و با او بسوزند. اما اين بدان معني نيست که ما از داشتن چنين حقي براي زنان دفاع کنيم و از کار زن هندوئي که خود را همراه شوهرش مي سوزاند و يا از عمل ختنه دفاع کنيم. دفاع از حقي به اين معني نيست که همه را راضي کنيم، چرا که هميشه کساني پيدا مي شوند که کارهائي انجام مي دهند و يا از چيزهائي دفاع مي کنند که غير قابل دفاع هستند (از نظر من اين کاري است که مذهب مي کند)، بلکه دفاع از انسانهاست است گاهي وقتها حتي در برابر خودشان
استفاده از کلمه انتخاب در اين مقوله شديدا رياکارانه است. اولا در کشوري مانند ايران، حجاب قانون کشور است و اگر کسي از آن نافرماني کند، دستگير و زنداني و جريمه مي شود، حتي در مواردي افراد به اين خاطر به قتل رسيده اند. دوما در مواردي هم که حجاب قانون جامعه نيست هم بخاطر فشارها و تهديداتي که انگلهائي مرتجعي که خودگمارده رهبر مردم شده اند و نيز بخاطر فشار و تهديدات اعضاي خانواده دستکمي از قانون بودن ندارد
ملاها و شيخها و آخوندها در نقاط مختلف دنيا با بوجود آوردن فضاي ترس و وحشت و تبليغاتهاي ضد زن خانواده ها و زنان زيادي مجبور مي کنند که حجاب را "انتخاب" کنند. يک نمونه خيلي واضح اين مسئله اظهار نظر مشهور ملاي بزرگ استراليا شيخ تاج الدين الحليلي را شنيده ايد که زنان بي حجاب را به گوشت روباز تشبيه مي کند و معتقد است که آنها باعث مي شوند مردان به آنها تجاوز کنند "اگر گوشت را بيرون بگذاريد و روي آنرا نپوشانيد اگر گربه ها بيايند و آنرا بخورند تقصير کي خواهد بود؟ گربه ها يا گوشتي که رويش باز است؟ مشکل گوشت روباز است. اگر او در اتاق خودش در خانه خودش و در حجاب خودش بود مشکلي پيش نمي آمد." اخيرا يک برنامه تلويزيوني کانال چهار انگلستان يک ملا را نشان مي داد در منطقه گرين لاين بيرمنگهام که در مسجد مي گفت "الله زنان را ناتوان آفريده است" و گروهي از علما و رهبران گروههاي مسلمان در اطلاعيه مشترکي از مسلمانان خواسته اند که مسئله حجاب را موضوع بحث و گفتگوي عمومي نکنند چرا که باز کردن بحث در اينمورد "ممکن است به ناباوري بيانجامد". همه اين فضا و شرايط را برداريد و من مي توانم بجرات ادعا کنم که تعداد ناچيزي از زنان(بجز آنهائي که اصرار دارند تعلق خود را به جنبش اسلام سياسي نشان دهند) "انتخاب" خواهند کرد که در يک قفس متحرک زندگي کنند
حجاب يک نوع پوشش نيست، هرچند که آنرا اکثر وقتها با با ميني ژوپ و لباسهاي "هرزه اي" که زنان بي حجابي مانند ما مي پوشند، مقايسه مي کنند، همانطور که لباس مخصوص بستن دست و پاي بيماران رواني و کيسه هاي حمل جنازه پوشش نيستند، همانطور که کمربند عفت پوشش نيست، همانطور که ستاره زرد نشان يهوديت که در زمان هولوکاست به سينه يهوديها مي دوختند يک نوع پوشش و يک تکه لباس نبود. البته زناني که دامن کوتاه (ميني زوپ) و يا کفشهاي جيمي چوس مي پوشند هم ممکن است از طرف صنعت و بازار مد تحت فشار باشند (همانطور که اغلب در بحث کساني که از حجاب دفاع مي کنند به اين مثالها اشاره مي شود) اما مقايسه دامنهاي کوتاه با حجاب همانقدر مسخره است که کفشهاي مد جيمي چوس را با کفشهاي چوبي که پاي زنان چيني مي کردند که پاي آنها بزرگ نشود و نتوانند زياد از مردانشان دور شوند، مقايسه کنيم
برخلاف ادعاي جريانات اسلامي اين حرفها مسبب اشاعه نفرت از مسلمانان و يا زنان محجبه و يا حمله و اذيت و آزار آنان نيست. همانطور که مخالفت با ختنه به معني اذيت و آزار رساندن به آنهائي که ختنه شده اند نيست همانطور که مخالفت با کفشهاي چوبي و مخالفت با سوزاندن زنان هندي در تشيع جنازه شوهرانشان به معني حمله به آنها نيست. کاملا برعکس اين يک امر پرنسيپال و مهم در دفاع از حقوق زن است. و به همين دليل است که برقع و حجاب و چادر بايد ممنوع شوند، بخاطر دفاع از حقوق زن نه بخاطر اينکه مانع تحرک زن و برقراري ارتباط و غيره مي شوند. اينها عوارض جانبي هستند. حجاب بايد ممنوع شود چون آپارتايد جنسي به همان اندازه غير قابل قبول است که آپارتايد نژادي، بخاطر اينکه در قرن بيست و يکم فرودستي زنان غير قابل قبول است، براي اينکه راه رفتن زن در يک زندان متحرک و يک کيسه، غير قابل قبول است
. اما ممنوعيت الزاما هميشه چيز بدي نيست. جامعه خيلي وقتها تحت فشار و در نتيجه مبارزات جريانات چپ و پيشرو چيزهائي را ممنوع مي کند که امنيت مردمش را تامين کند. براي نمونه کار کودکان و پرنوگرافي کودکان و ختنه دختران و تجاوز و غيره ممنوع هستند. ممنوعيت در چنين شرايطي خوب است و مانع اذيت و آزار وارده بر قشري از جامعه مي شود. همچنين خواهان ممنوعيت چيزي شدن به اين معني نيست که کسي قشري از جامعه را مجرم محسوب کند. براي نمونه قانون اين است که هنگام موتور سواري بايد هلمت سر کرد، اما فکر نمي کندم صدها سيک در زندانهاي انگلستان دارند تلف مي شوند بخاطر اينکه بدون هلمت موتورسواري کرده اند. يا کساني که در اماکني که سيگار کشيدن ممنوع است سيگار مي کشند و يا مدلهاي سايز صفر
اسلاميستها و طرفداران توجيه گر آنها خواهان احترام به اعتقادات و مذهب مردم هستند. بنظر من ما موظف هستيم به انسانها احترام بگذاريم نه به هر جور اعتقاد و مذهبي. داشتن اين حق که کسي بتواند اعتقاد و مذهب خود را داشته باشد به اين معني نيست که کسي حق ندارد به اين مذهب و اعتقادات ايرادي بگيرد و آنرا نقد و محکوم کند
همينطور گفته مي شود که نقد و محکوم کردن اسلام و حجاب و اسلام سياسي راسيسم است. چه مزخرفاتي. کسي نمي تواند برعليه يک مذهب يا عقيده و يا ايدئولوژي و يا ابراز وجود انها راسيست باشد. راسيسم، محدوديت بوجود آوردن، جدا کردن و تبعيض قائل شدن بر اساس نژاد، رنگ پوست و يا قوميت و مليت (هرچند ساختگي) افراد، انسانهاست نه اعتقادات آنها. گفتن اين حرفها فقط اقدامي ديگر است براي به سکوت کشاندن مخالفت و نقد
ممنوعيت برقع و چادر و نقاب و چيزهاي شبيه آن مهم است اما بهيچوجه کافي نيست. حجاب و يا هر نوع مظهر و سمبل آشکار مذهبي بايد از دولت و آموزش و پرورش جدا و ممنوع شود و به عرصه خصوصي رانده شود. اين باعث مي شود که ادارات دولتي و کارمندان و قضات و دکترها و پرستاران و غيره به تبليغ براي مذهب و اعتقاداتشان در محل کارشان دست نزنند و بجاي آن کارشان را انجام دهند. همانطور که يک معلم اجازه ندارد بجاي علوم و تئوري تکامل ماجراي خلقت را در کلاس درس بدهد، همانطور که يک داروساز نمي تواند از دادن وسايل جلوگيري به مردم خودداري کند بخاطر اينکه اعتقادي به جلوگيري ندارد، همانطور که يک دکتر مرد نمي تواند از معاينه يک زن بيمار بخاطر اعتقاداتش سر باز بزند
و در آخر، حجاب کودکان بايد ممنوع شود بدون هيچ اما و اگري. اين يک موضوع مربوط به حقوق کودک است. اگر افراد بالغ مي توانند "انتخاب" کنند که مذهب داشته باشند و حجاب بپوشند، کودکان بخاطر شرايطشان نمي توانند چنين تصميماتي بگيرند. آنچه که آنها انجام مي دهند در واقع همان چيزي است که پدر و مادرشان مي خواهند آنها انجام بدهند. استفاده از کلمه انتخاب اينجا هم فريبکارانه است. کودکان بايد مورد حمايت قرار بگيرند حتي اگر خودشان "انتخاب" کنند که با پدر و مادري بمانند که آنها را شکنجه مي کنند، حتي اگر خودشان بخواهند براي کمک به خانواده هاي فقيرشان کار کنند و يا مدرسه نروند. کودکان اين حق مطلق را دارند که کودک باشند. هيچ چيزي نبايد باعث جدائي آنها و مانع دسترسي آنها به اطلاعات و امکانات جامعه مانند شنا و استخر و بازي و فعاليتهاي ديگر کودکانه شود. اعتقادات پدر و مادر هر چي هست آنها حق ندارند اين اعتقادات را از جمله حجاب را به کودکانشان تحميل کنند. همانطور که حق ندارند بچه هايشان را از دارو و درمان محروم کنند يا آنها را بزنند و مورد سهل انگاري قرار دهند و يا آنها را در 9 سالگي شوهر دهند و يا بخشهائي از اندام تناسلي آنها را قطع کنند
در طول تاريخ هميشه تغيير و پيشرفت با مقابله و مبارزه سازش ناپذير با ارتجاع و عقب ماندگي بوجود آمده نه با کوتاه آمدن در مقابل آن و توجيه آن و سازش کردن با آن. ما بايد با صداي بلند اعلام کنيم که آپارتايد جنسي جائي در قرن بيست و يکم ندارد

Thursday, March 15, 2007

گزارشی از برگزاری مراسم 8 مارس در اصفهان

گزارشی از برگزاری مراسم 8 مارس در اصفهان
امسال 8 مارس علاوه بر سرکوب شدید نیروهای امنیتی و مانع شدنشان در شکل گیری مراسم در روز 8 مارس و تلاش برای به عقب و جلو انداختن مراسم در روزهای دیگر ، این روز توسط گروه های مختلفی گرامی داشته شد. از جمله ی این گروه ها و گزارشی کوتاه از نحوه ی برگزاری مراسم 8 مارس و نحوه ی دخالت و تلاش جمهوری اسلامی در تغییر ماهیت دادن این روز را در زیر می خوانید
دانشگاه نجف آباد
دانشجویان دانشگاه نجف آباد مراسمی را روز پنج شنبه برابر با 8 مارس در دانشکده ی فنی دانشگاه برگزار کردند و به پخش شیرینی در میان دانشجویان به مناسبت این روز پرداختند و مقالاتی را علیه آپارتاید جنسی در جامعه خواندند و اعتراض خود را نسبت به آن اعلام کردند
اجرای مراسم در پارک
عده ای از جوانان ، عصر روز 8 مارس ، در پارک بوستان اصفهان مراسم خود را با پخش سرود انترناسیونال آغاز کردند . در مورد تاریخچه ی 8 مارس در جهان و چگونگی برگزاری اش درایران تا به امروز و خواسته ها و مطالبات زنان در ایران نیز صحبت شد . در قطعنامه ای که از طرف این جمع خوانده شد ، تبعیض جنسی ، اعدام و سنگسار ، حجاب و فقر اقتصادی حاکم بر جامعه که گریبانگیر اکثریت مردم است محکوم شد و خواستار جامعه ای سرشار از آزادی و برابری و شادی و رفاه برای همگان شدند . این مراسم با برداشتن روسری ها به نشانه ی اعتراض به حجاب پایان رسید
انجمن حقوق بشر اصفهان
عصر روز 6 مارس (سه شنبه) یکی از انجمنهای غیر دولتی در ساختمان انجمن حقوق بشر اصفهان مراسم 8 مارس را برگزار کرد . این مراسم به شدت از طرف نیروهای لباس شخصی و اطلاعات تحت نظر بود و به سرعت و در زمانی کم پایان یافت . قطعنامه ای از طرف این انجمن در مراسم خوانده شد . این مراسم با توجه به برنامه ریزی های قبلی انجمن می بایست ساعت 7 برگزار می شد که با دخالت نیروهای امنیتی حاضر در جلسه ، ساعتی زودتر شروع شد و تا ساعت 7 ادامه داشت و سپس مأموران به سرعت حضار را از سالن خارج کردند و محل را تخلیه کردند. سخنرانان این جلسه چند روز قبل از 8 مارس روبه روی دادگاه انقلاب بازداشت شده بودند
انجمن طبیعت یاران
انجمن غیر دولتی طبیعت یاران 6 مارس ساعت 4:30 در سالن کتابخانه ی مرکزی اصفهان به اجرای مراسم پرداخت . این جلسه هم با فشار نیروهای امنیتی روبه رو بود از برنامه های این مراسم تاریخچه ی 8 مارس ، ارائه ی آماری از وضعیت زندگی و کار زنان در ایران ،شعر ، این مراسم ساعت 7 شب به اتمام رسید











Sunday, January 21, 2007

چپ ، جنبش زنان، لغو حجاب

چپ ، جنبش زنان، لغو حجاب
به بهانه بررسی "هشت مارس و پلاتفرم چپ
مصطفی صابر

کامران عزیز، نکاتی بود که قصد داشتم در مقاله مستقلی بنویسم. ولی طبق معمول مجبورم ضمن جواب به نکات تو اینها بگویم. ایراد این است که گاه اوقات دیگر از بحث در مورد مقاله تو فراتر میروم. یعنی در واقع نقدم به تو نیست اما ضمن صحبت با تو مطرح میشود. مرا باید ببخشی. اینرا بگویم که یک رادیکالیسم عمومی و تلاش برای بازهم به چپ چرخاندن جنبش زنان در نوشته ات هست و اینکه کارگران را به میدان بیاوری. به این نیت و تمایل سمپاتی زیادی دارم. ولی نگاه و نقدت به جنبش زنان بنظرم ایراداتی دارد. بعلاوه راه حل هایی هم که میدهی بعضا درست است (مثلا در مورد حجاب) اما در مجموع به نظرم آشفتگی دارد، التقاطی است، در مواردی واقعی نیست و در عمل نه جنبش زنان را پیش میبرد، نه کارگران، نه چپ را. تنها ثمره اش حاشیه ای شدن بیشتر همان "بلوک چپ رادیکال" است که میگویی. فکر کنم برای شروع بحث مجبورم ابتدا سر این ترم "بلوک چپ رادیکال" کمی صحبت کنیم
16

آذر و "چپ رادیکال

"بلوک چپ رادیکال" یعنی چه؟ دقت کن که "چپ رادیکال" لااقل در ادبیات ما چپ غیر کارگری است. هرچند میفهمیم که این چپ هرچند غیر کارگری اما رادیکال است. ولی ما خودمان را "چپ رادیکال" نمی دانیم و به نظرم هیچ دلیلی هم ندارد که وارد یک بلوک چپ رادیکال بشویم. خب پس این بلوک چپ رادیکال کیست؟ آیا منظورت گروه های چپ در دانشگاه است؟ که برخی هوادار این گروه و برخی هوادار آن گروه اند؟ بنظرم منظورت همانها هستند. من اسم اینها را چپ رسمی دانشگاه میگذارم. قبلا در نوشته های دیگری (مثلا 16 آذر از نوع دیگر) سعی کرده ام توضیح بدهم که این رفقا شدیدا آغشته به چپ سنتی اند. عمو زاده های "مارکسیست" و "لائیک" امثال تحکیم وحدتی هستند که البته یک تفاوت جدی با آنها دارند. و آن اینست که ضد رژیم اند، با جمهوری اسلامی کنار نمی آیند، بقول تو رادیکال اند و خلاصه خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی اند. این به قول تو "چپ رادیکال" نه ربطی به چپ واقعی جامعه (که چپی کارگری است) دارد، و نه حتی تمایلات رادیکال و چپ توده دانشجویان را نمایندگی میکند. به نظر من گرچه این چپ رادیکال یا چپ رسمی نقش جدی در 16 آذر داشت ولی 16 آذر این چپ را نمایندگی نمی کرد. اینها به دنبال 16 آذر سوسیالیستی امسال آمدند. بخاطر رادیکالیسم شان آمدند. اما 16 آذر را بدرجات زیاد چپ کارگری یا صحیح تر چپ کمونیست کارگری بطور آگاهانه و منسجمی نمایندگی میکرد و این بقول تو "بلوک چپ رادیکال" را نیز حول خط رادیکال و سوسیالیستی خود متحد کرد و به دنبال خود کشاند. شعار اصلی 16 آذر امسال "سوسیالیسم یا بربریت" بود. شعار آزادی و برابری و مردم نان میخواهند نه بمب و از این قبیل بود. اینها شعار های چپ رادیکال یا "بلوک چپ رادیکال" نیست. این ها شعارهای چپ کارگری و کمونیستی و بطور مشخص حزب کمونیست کارگری است
امیدوارم تصور نشود که دارم تبلیغات حزبی میکنم و می خواهم نقش همان "بلوک چپ رادیکال" را کمرنگ کنم. خیر، میخواهم ارزیابی واقعی بدهم. به نظر من اشتباه بزرگی است اگر چپ کارگری و کمونیسم کارگری که در ساختن 16 آذر نقش اساسی داشت را در "بلوک چپ رادیکال" مستحیل کنیم. این از لحاظ نظری یک خبط بزرگ در دیدن وقایع زنده جلوی چشممان است، از لحاظ سیاسی یک عقب نشینی و یک خضوع غیر مجاز است و نتایج نادرستی هم به بار می آورد
عملکرد این "چپ رادیکال" در جریان 16 آذر پیش چشم همه ماست. باور نمی کنی به شماره های همین نشریه از دو ماه قبل از 16 آذر رجوع کن (و از جمله نوشته های خودت!) و ببین که چطور یک مشغله اصلی ما مبارزه با همین چپ رادیکال (چپ رسمی دانشگاه) و ناپیگیری هاش، ترس ها و واهمه اش (که احمدی نژاد امسال خیلی گرد و خاک کرده و 16 آذر احتمالا خبری نمی شود) و یا سنت های انزوا طلبانه و دنیای محدودش بود. یعنی آنوقت که ما داشتیم با قدرت و اعتماد به نفس از یک 16 آذر ازنوع دیگر حرف میزدیم، و موانعش را از سر راه جارو میکردیم، این چپ رادیکال با تردید و دو دلی با نه آوردن و درگیر شدن در دعواهای فرقه ای خود بعضا جزو موانع بود و یا حداکثر داشت هنوز فکرهایش را میکرد. یادم هست ما آنوقت میگفتیم که زمینه هست که 16 آذر بین المللی و جهانی شود و اینها به ما پوزخند میزدند: "هه خارجه نشین های بی خبر!" و دیدیم که بعدا چطور هو کردن احمدی نژاد صدایش به چهارگوشه دنیا رسید. البته ما همانوقت هم نقش همین چپ را نادیده نگرفتیم و گفتیم که این چپ را باید حول خط رادیکالی متحد کرد و این کار را هم کردیم. یعنی وقتی رفته رفته تب 16 آذر داغ شد این چپ رادیکال هم به دنبال خط رادیکال کمونیستی و کارگری کشیده شد و بازهم میگویم نقش خوبی ایفاء کرد. ولی حالا 16 آذر را دو دستی به "بلوک چپ رادیکال" تقدیم کردن تنها یک امتیاز دادن بی ثمر است و نقش رهبری کمونیست های کارگری را کمرنگ کردن است. این به نظر من واقعی و مجاز نیست. به این چپ هم هیچ کمکی نمی کند. نقد صریح و محکم مارکسیستی تنها کاری است که در قبال این چپ باید انجام داد
برای اینکه ببینی این ارزیابی اختیاری نیست، به همین چپ بعد از 16 آذر نگاه کن. بعد از 16 آذر همین چپ رادیکال که از آن صحبت میکنی مثل کشی که ولش کنی محکم سر جای اولش برگشت. همان دعواهای فرقه ای، همان بحث های خرد و بی ثمر دوباره از همه جا بیرون زد. راست از دخمه های وزارت اطلاعات تا تلویزیون های لس آنجلسی اش از ترس 16 آذر سوسیالیستی و سراسری کم مانده بود سکته کند و علیه "شبح لنین" آیت الکرسی میخواند و دور سر خودش فوت میکرد. این "بلوک چپ رادیکال" مورد نظر تو چه میکرد؟ هیچ دوباره به لاک خودش فرو رفت، ظفرمندانه به قلعه "رفقای کبیر" ش در دانشگاه برگشت و حداکثر به "لیبرال" ها (و منظور خرده شاگردان حجاریان و امثالهم در سایت تحکیم نیوز است) بند کردند و بیشتر از آن در وبلاگ هایشان به جان همدیگر افتادند. یکی شان پا جلو نگذاشت و بگوید 16 آذر چپ و کمونیسم در ایران را در ابعاد اجتماعی تری مطرح کرد و لذا یک گام به قدرت سیاسی نزدیک تر کرد. یکی شان بقول منصور حکمت "احساس کسب قدرت" بهشان دست نداد. یکی شان نقشه درست و حسابی برای پیشروی بعدی جلو نکشید. و این در حالی بود که راست داشت از وحشت قالب تهی میکرد و حتی سردار جهانگشای شان یعنی احمدی نژاد توسط دانشجویان رادیکال و چپ سکه یک پول شده بود. نه فقط این کار را نکردند، بلکه خیلی هایشان همه زندگی شان را گذاشتند در مبارزه علیه ما که گفتیم باید مصممانه تر از هر زمان برای کسب قدرت قدم به میدان گذاشت
میخواهم بگویم نه قبل از 16 آذر و نه بعد از 16 آذر این چپ مورد نظر تو، آنچه را که در فاصله 15 آذر تا 20 آذر در دانشگاه های بابلسر، تبریز، مشهد، تهران، پلی تکنیک، سنندج، یزد و غیره افتاد را بدرستی و بروشنی نمایندگی نکرد. ولو اینکه جزو و بازیگر صحنه آن بود. در آن شرکت داشت اما نه از اول ساختش، نه فهمید که اهمیت سیاسی آن چیست و نه بعد از واقعه در صحنه سیاست به معنای وسیع صاحبش شد و به پیش اش راند. این چپ کارگری (کارگری را در مقابل رادیکال میگویم)، چپ کمونیست کارگری، و مشخصا حزب کمونیست کارگری بود که بعنوان عنصر فعاله و آگاه و پیگیر و در یک کلام رهبر سیاسی این تحول ظاهر شد
"بلوک چپ رادیکال" که تو میگویی کامران عزیز، این ظرائف و این واقعیت ها را مخدوش میکند. دوباره همه چیز را دریک کیسه گونی به اسم "بلوک چپ رادیکال" میریزد
یکی از مضرات این کار همین است که نحوه برخورد همین چپ به هشت مارس و کلا جنبش زنان را مورد نقد درستی قرار نمی دهد. و بنظرم نوشته خودت نیز آغشته به همین "چپ رادیکال" است
8
مارس و چپ: یک نمونه

خوب میدانی کامران عزیز که ما بلافاصله بعد از 16 آذر گفتیم که باید بیدرنگ برای 8 مارس آماده شد. گفتیم که هشت مارس باید امسال وسیعتر از همه سال، به مراتب وسیع تر از 16 آذر، به مراتب سرخ تر و سوسیالیستی تر از همیشه باشد. و گفتیم که یک محور پیشروی عملی و مهم 8 مارس این باید باشد که حجاب را عملا برداریم. این کار 8 مارس را به یک واقعه تعیین کننده و به یک پیشروی جدی جنبش زنان و مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی تبدیل میکند. خب، سوالم این است که همین چپ رادیکال در رابطه با هشت مارس مشغول چه کاری است؟
شاید من درست مطلع نباشم، اما تا بحال چیز دندانگیری در جایی ندیده ام. گفتم که این چپ مشغول خودش است و در بهترین حالت فعلا باز مشغول فکر کردن است. یا بدتر از آن مشغول دعوا کردن با گروه بغل دستی و یا پشت پا گرفتن به حزب کمونیست کارگری است. من میخواهم از همین سر هم به نوشته خودت بپردازم. نکاتی که بحث تو دارد اتفاقا آغشته به مشغله های همین چپ رادیکال است. جوهر بحث تو این است: لغو حجاب خوب است، اما اگر میخواهیم هشت مارس سرخ و کارگری باشد باید "زنان پرولتر" را به میدان بیاوریم. یا مثل 8 مارس 1917 روسیه، اعتصاب کارگران زن راه بیندازیم. در بهترین حالت تو داری میگویی هم حجاب را برداریم و هم اعتصاب زنان کارگر را برای هشت مارس سازمان دهیم
اگر از من بپرسی کامران عزیز، بی رودربایستی بگویم، این فرستادن 8 مارس به دنبال نخود سیاه است. لااقل فرستادن نصف انرژی ای که باید مصروف آن بشود بدنبال نخود سیاه است. منظورم هشت مارس واقعی که ما میتوانیم امسال برگزار کنیم و حجاب را برداریم و مثل بمب در دنیا صدا کند. سوال من این است کو زنان پرولتر روسیه 1917 ؟ اصلا کو آن کارخانه هایی که بنا به تکنولوژی قرن نوزدهمی آن دوره چند هزار چند هزار و بیشتر هم زنان و کودکان را یکجا استخدام میکرد؟ کجاست آن کارگران متشکلی که میتوانند چنان اعتصاباتی راه بیندازند؟ کجاست آن شرایط سیاسی جهانی و اوضاع ویژه روسیه (جنگ جهانی اول و نفوذ وسیع سوسیال دمکراسی، روی آوری توده ای به سیاست و غیره)؟ و چطور میخواهیم در عرض کمتر از دو ماه چنین اعتصابی راه بیندازیم؟
اینجا راستش نهایتا یک درک غیر واقعی از کارگر و مبارزه اش عمل میکند که الان فرصت نیست به آن بپردازیم. (همینقدر شما را برای نمونه به بحث حکمت در کنگره سوم در مورد قطعنامه کارگری رجوع میدهم که از مکانیسم های مبارزه کارگری صحبت میکند و اینکه چطور توده های کارگر معمولا در مراحل بعدتر یک گشایش سیاسی و اوضاع و احوال انقلابی به سیاست رو می آورند.) اما هرکسی میتواند بفهمد در حالی که جنبشی عظیم علیه حجاب در ایران جریان دارد ما نباید اینرا ول کنیم و یا حتی کمرنگ کنیم و شعار خیالی اعتصاب زنان کارگر را برای طبقه کارگری مطرح کنیم که حتی با وجود اعتصابات هر روزه اش قادر نیست دستمزدهای معوقه اش را نقد کند. حتی نباید این دو را پنجاه پنجاه مطرح کرد. چرا که یکی کاملا واقعی و فوری است و دیگری در این وحله اتوپیک است
اشتباه نشود ، بی تردید باید تلاش کرد که کارگران بیشتری به 8 مارس بیایند. باید یکجور کم اعتنایی به 8 مارس (مثلا در قیاس با اول مه) که در صفوف کارگران (حتی کارگران پیشرو و کمونیست) وجود دارد را نقد کرد. باید کوشید که شعارهای 8 مارس کارگری تر و کمونیستی تر از همیشه باشد. اینها همه خوب و واجب است و ما هم در این جهت کاملا مصمم هستیم و تمام تلاش خود را میکنیم. اما اعتصاب زنان کارگر مطابق الگوی روسیه اول قرن بیست را در مقابل و یا همطراز کار حی و حاضری که هم الان میتوانیم انجام دهیم (یعنی یک هشت مارس وسیع و سرخ با لغو عملی حجاب) قرار دادن، هیچ چیز جز ندیدن نیروهای واقعی صحنه نبرد نیست. هیچ چیز جز سیر کردن در دنیای غیر واقعی و کتابی همین چپ رادیکال نیست
بازهم میگویم که کاملا میفهمم نیت تو خیر و رادیکال و از سر به میدان کشیدن کارگر است. ولی داری با این تخیلات عملا حرکت واقعی ای را کند میکنی، یا لااقل ذهن خودت و دیگران را از آن دور میکنی. حرکت واقعی ای که اگر تحقق پذیرد وضع زندگی میلیونها زن کارگر و غیر کارگر، وضع میلیونها انسان در بند در ایران را بلافاصله تحت تاثیر قرار خواهد. تیزی و تمرکز کار برای حرکتی را کند میکنی که اگر عملی شود، یعنی اگر 500 زن در وسط تهران روسری ها را بردارند و عکس هایش در سراسر جهان مخابره شود، تمام دنیا را به تکان خواهد آورد. نه فقط جمهوری اسلامی را به لرزه خواهد انداخت بلکه کل اسلام سیاسی در دنیا را در موضع دفاعی قرار خواهد داد و بر زندگی صدها میلیون زن کارگر و غیر کارگر جهان که هر روز عذاب الیم چادر و مقنعه و بورقه و روسری و توسری را با خود حمل میکنند، تاثیر خواهد گذاشت. تصور کن اگر اکنون لنین زنده بود و در این مناظره ما شرکت میکرد طرف کدام یک از ما را میگرفت تو یا من؟

چپ رادیکال و جنبش زنان
سوال من این است که چرا تو کامران عزیز به این دام اتوپیک و غیر واقعی افتاده ای؟ به نظرم علتش این است که همان دستگاه فکر چپ رادیکال، یا چپ غیر کارگری، در برخورد به جنبش زنان را به عاریه گرفته ای. این دیدگاه مغایر با مارکسیسم است. همین چپ در سال 57 وقتی زنان اولین مقاومت سیاسی را علیه جمهوری اسلامی شکل داند و بر علیه حجاب و فرمان خمینی تظاهرات راه انداختند، به حرکت و اعتراض آنها با انگ "زنان بالاشهری"، "زنان بورژوا" پشت کرد! بازهم میپرسم اگر لنین آنجا بود چه میکرد؟ بنظرم اگر لنین بود بدو سراغ کارگران کمونیست و بلشویک (چه زن و چه مرد) میرفت و میگفت رفقا! میدانید که یک جمهوری اسلامی ای سر کار آمده است که حکومتی ضد کارگری، حکومت سرکوب انقلاب است. (بقول منصور حکمت این "ضد انقلاب بورژوا امپریالیستی" است.) زنان بورژوا و لیبرال (که بیچاره آن تظاهر کنندگان خیلی شان هم بالا شهری و بورژوا نبودند، ولی چپ عقب مانده آنوقت هر مثلا کارمند و یا نرس بی حجابی را بورژوا میدانست!) تظاهراتی راه انداخته اند علیه رژیم اسلامی، در اعتراض به حجاب! مصالح طبقه ما، چه از لحاظ مبارزه برای آزادی زن، چه از لحاظ مبارزه برای آزادی های سیاسی و چه از لحاظ عقب راندن این حکومت کثیف اسلامی، حکم میکند که با تمام قوا به حمایت از این زنان و تظاهراتشان برخیزیم! به نظر من لنین این کار را میکرد. چون لنین یک سیاستمدار طبقه کارگر بود. چون میفهمید طبقه کارگر باید به قدرت سیاسی، به عقب راندن حکومت استبدادی و ضد کارگری بپردازد و مهمتر میدانست "هیچ انقلابی بدون شرکت زنان به پیروزی نمی رسد" و میفهمید که حجاب چه جانور عجیب و آدمخواری بویژه علیه زنان است
ولی اخلاف همین چپ رادیکال آنوقت داشتند چرتکه می انداختند که آیا "خمینی خرده بورژای ارتجاعی" یا "خرده بورژوازی ضد امپریالیستی" است؟ داشتند کله شان را میخاریدند که حالا از او حمایت بکنند یا نکنند؟ داشتند سر همین موضوع اقلیت و اکثریت میشدند! برخی به دنبالش روانه شده بودند و برخی کاری به کارش نداشتند و میترسیدند چیزی بگویند توده ها رم کنند و برخی در کارخانه ها همراه کارگران کمونیست داشتند در کارخانه انقلاب میکردند. اما، و این اما مهم است، اما همین چپ ها در "بالاشهری" و "بورژوا" و "لیبرال" خطاب کردن این زنان که آمده بودند وسط خیابان و حجاب و جمهوری اسلامی را به چالش کشیده بودند، تردیدی نکرد! نشان داد که این چپ از لحاظ طبقاتی نهایتا ترجیح میدهد کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرد تا زنانی که به زعم او و یا واقعا بورژوا بودند ولی برای یک حق مسلم و طبیعی انسانها و بالاخص زنان و برای یک خواست سیاسی که برای کارگر خیلی مهم است مبارزه میکردند
تنها گروه کوچک سهند (که بعدا "اتحاد مبارزان کمونیست" شد) و منصور حکمت بود که رفتاری شبیه لنین فرضی ما داشت. از همان روز اول جمهوری اسلامی را ضد کارگر و ضد انقلاب بورژوایی نامیده بود و تردیدی نداشت که باید علیه حجاب جنگید و اتفاقا باید به کمونیست ها، به زنان و مردان کارگر گفت که قاطعانه در این مبارزه ضد حجاب شرکت کنید و شعارهای رادیکال و سازش ناپذیرانه خود را بر آن حاکم کنید
این نمونه تاریخی را با آب و تاب گفتم تا بگویم امروز هم همان حکایت دارد تکرار میشود. ما گفته ایم که باید یک هشت مارس وسیعی و سرخ با شعار محوری لغو عملی حجاب داشته باشیم. اما کامران عزیز فکر کرده است خوب لغو حجاب البته خیلی خوب و رادیکال است اما خواست مستقیما سوسیالیستی و کارگری نیست. تازه معمولا آنها که به 8 مارس می آیند زنان طبقات بورژوا و مرفه و نیمه مرفه اند. خب اینها اگر بیایند حجاب بردارند، البته خوب است، اما چه چیز کارگری و سوسیالیستی در آن هست؟ بعد فکر کرده است اگر مثل روسیه 1917 بشود زنان کارگر را به اعتصاب فراخواند آنوقت ما یک 8 مارس سوسیالیستی و کارگری داریم. حجاب خوب است و سرجایش، اما زنان کارگر باید به میدان بیایند
بگذار کامران جان خیلی افراطی بگویم. حتی اگر یک زن کارگر هم در مراسم هشت مارس نیاید (که هر ساله خیلی زن و مرد کارگر می آیند) ولی 500 زن (از هر طبقه ای که باشند) جمع شوند و حجاب شان را برگیرند، این یعنی اینکه قوری ترین خواست و مطالبه طبقه کارگر ایران در قبال موقعیت زنان جامعه و از جمله زنان کارگر به اجرا درآمده است. چرا اگر کسی واقعا در برابری زن و مرد در ایران جدی باشد، و طبقه کارگر از هر نیروی دیگر جدی تر است، لغو فوری و عملی حجاب در صدر اولویت اش است. لغو حجاب ضربه گیج کننده ای به همه قوانین و کثافات اسلامی که بر جامعه ایران و بر علیه زنان حاکم کرده اند وارد خواهد آورد. مضافا این یعنی یک اقدام سیاسی تعیین کننده است که به گشایش فضای سیاسی و موقعیت طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی در ایران مستقیما یاری خواهد رساند و یک نیروی بشدت ضد کارگری (اسلام سیاسی) را در سطح جهان تضعیف خواهد کرد
جالب است که کامران ما وقتی در 16 آذر شعار سوسیالیسم یا بربریت بالا میرود، دنبال شناسنامه طبقاتی دانشجوی مربوطه (که عمدتا از طبقه متوسط یا مرفه اند) نیست. و درست هم هست که نیست. چرا که به آسانی متوجه این میشود که صرف آن شعار، صرف جمع شدن دانشجویان و بالا بردن شعارهای سوسیالیستی و کارگری، یعنی حضور طبقه کارگر در وسط صحنه سیاست ایران. اما وقتی صحبت 8 مارس میشود اولا فورا یاد کارگران زن می افتد و از زنان شرکت کننده شناسنامه طبقاتی می خواهد و ثانیا فکر میکند لغو عملی حجاب شعار فوری طبقه کارگر در قبال وضعیت زنان در جامعه ایران نیست
شاید کامران فکر میکند 8 مارس یک سنت کارگری و کمونیستی است و با 16 آذر که منشاء اش به جنبش ملی اسلامی ایران برمیگردد فرق دارد. در هشت مارس حتما باید کارگران باشند ولی 16 آذر سنتا دانشجویی است. اما فراموش میکند اگر 8 مارس که منشاء آن حقیقتا هم کارگری و کمونیستی است زنان طبقات دیگر را به خود جلب کرده است این یک نقطه مثبت برای طبقه کارگر است. و به این فکر نمی کند صرف لغو حجاب در این روز از جانب هرکس باشد (چه بهتر که زنان کارگر باشند) 8 مارس را در ایران به مراتب مطرح تر و توده ای تر خواهد کرد و اتفاقا به هزاران هزار زن و دختر کارگر خواهد شناساند

چپ سنتی و مردسالاری
سوالی که من مقابل خود قرار میدهم این است: چرا وقتی پای مبارزه برای رهایی زن می آید این "چپ رادیکال" ما فورا رگ کارگری اش بالا میزند و به زنان بی حجاب و مدرن و غیر سنتی به چشم "بورژوا" و "لیبرال" و بهر حال غیر کارگر و با اخم و تخم و "کینه طبقاتی" نگاه میکند؟
اینجا دیگر نقدم به کامران نیست، بطور کلی میگویم. به نظرم به این خاطر که این چپ رادیکال که هنوز به شدت آغشته به چپ سنتی است در نتیجه وقتی پای مساله زن می آید، بدرجات مردسالار و ضد زن است. "کارگر" و "سوسیالیسم" بهانه های ایدئولوژیک فقط برای پوشاندن این مردسالاری نهادینه است. همانطور که برای این چپ رادیکال، مارکسیسم جامه مردم پسندی برای ناسیونالیسم و شیفتگی اش برای متحق کردن یک سرمایه داری ملی و خودی است. همانطور متوسل شدن به کارگر و "زن پرولتر" و غیره پرده ساتری است برای پوشاندن نگاه سنتی و ملی به زن. شاید فکر کنید دارم اغراق میکنم. اما اینطور نیست. چپ سنتی ایران که تاریخا جناح چپ جنبش ملی اسلامی (حزب توده تا جبهه ملی، نهضت آزادی، مجاهد، فدایی و غیره) است، بنا به حکم شرایط تاریخی که در آن شکل گرفته، و بویژه بعد از رفرم های دهه 40 شمشی در ایران، خاصیت های ضد غربی، ضد مدرنیست، شرقگرا و تقدیس فرهنگ خودی دارد و از جمله در رابطه با زنان مردسالار و سنت گرای است
اگر بخواهیم به مثال هایی در رابطه با چپ رسمی دانشگاه بپردازیم نمونه زیاد است. برای مثال به نوع لباس پوشیدن و رفتار دختران و پسران "چپ رادیکال" در دانشگاه نگاه کنید. اینها معمولا جزو "سنگین" ها و "متین" ها "ساده" ها و بدون آرایش ها هستند. آدم چپ و انقلابی و "پرولتریزه شده" خاکی و مثل فقرا لباس می پوشد. رنگ ها ساده و در مایه های خاکستری و بدون کنتراست انتخاب میشود. روسری ها و موها مرتب تر از معمول است. خیلی که دقت کنید لباس و رفتار دانشجویان چپ به ملی مذهبی ها، تحکیم وحدتی ها و حتی حزب الهی نزدیکتر است تا به لباس پوشیدن توده دانشجو. کلا طیف سیاسیون دانشگاه به یک "قبیله" متفاوت تعلق دارند. این برای هر ناظر خارجی قابل مشاهده است و نزدیکی و قوم و خویشی کل این قبیله، از چپ تا راست اش محسوس است. بعوض توده دانشجو معمولا لباس های مد روز، شاد، روسری های هرچه بالاتر رفته، آرایش غلیظ تر، موهای هرچه بیرون زده، لباس های تنگ و چسبان می پوشند. اینها البته در فرهنگ رفقای قلعه نشین چپ رادیکال ما بعنوان "غیر سیاسی" ، "دنبال قر و فر" ، "سوسول" و "بالاشهری" و "بورژوا" محکوم میشوند. همین اسامی با اندکی تغییر در فرهنگ ملی اسلامی به دختران پسرانی که نمی خواهند به فرهنگ اسلامی حاکم تن بدهند اطلاق میشود. (اسامی کمی رکیک تر و غیر طبقاتی تر میشود، مثلا "قرتی"
یا مثلا هر وقت صحبت از سکس یا آزادی روابط جنسی میشود، از اولین کسانی که فیوز می پرانند، همین چپ های بسیار انقلابی و بسیار "پرولتر" ما هستند. (نمونه اش را هفته قبل در نشریه نقد کردیم.) درست مثل آخوندها و ملی اسلامی ها این ها رابطه زن و مرد برایشان یک تابو، یک راز مگو، یک منطقه ممنوعه است. که فقط تحت مناسک و مراسمی خفیه (که بشدت مردسالارانه و ضد زن است) مجاز می باشد. خیلی روابط عادی آدمیزاد از نظر اینها (باز درست مثل آخوندها) "بلهوسی" و "بی بند و باری" نام میگرد. (نزد ملی اسلامی های راست و اصیل! باز این اسامی رکیک تر و با کلمات توضیح المسائلی تر بیان میشود.) اخلاقیات چپ رادیکال درخیلی موارد و بویژه در مورد رابطه زن و مرد به شیعه سرخ علوی نزدیکتر است تا به کارگر مدرن و سوسیالیست غربی که مارکس نمایندگی آنرا دارد
نگاه این چپ سنتی به مبارزه برای آزادی زن هم سنتی و مردسالارانه و شرقی است. در این زمینه هم هر وقت میخواهند این نگاه عقب مانده خود را توجیه کنند بقول مارکس "توبره گدایی پرولتاریا را بالا میبرند". در واقع نوعی اکونومیسم مبتذل، عاریه ای و خنده دار را نمایندگی میکنند. چرا؟ چون دنیای اقتصاد بر خلاف دنیای سیاست تاثیرات فوری بر فرهنگ شرقی و محترم حضرات ندارد. مثلا اگر در مبارزه برای آزادی زن شعار مزد برابر در ازاء کار برابر را مطرح کنی خیلی رادیکال و کارگری است، اما اگر مثلا لغو حجاب را مطرح کنید بهمان اندازه رادیکال و کارگری نیست. غافل از اینکه اینها هردو نهایتا شعارهایی است که در چهارچوبه مناسبات سرمایه داری موجود قابل تحقق اند. هیچ کدام عنصر سوسیالیستی در خودی ندارند. به معنی دقیق کلمه هردو رفرمی در وضع موجود اند. تنها اولی یک خواست اقتصادی طبقه کارگر و کلا همه زنان مزد بگیر است و دومی یک خواست سیاسی و راستش به مراتب وسیع تر طبقه کارگر و همه زنان است
جالب است که وقتی این چپ های سنتی به فمینیست ها (منظورم فمینیست های واقعی، فمینست های غربی) نقد میکنند. اینجا ما در واقع با دو جریان غیر کارگری و بورژوایی روبرو هستیم. یکی که به ارزش های لیبرالی و غربی و در همین حدود به برابری حقوقی زن و مرد پایبند است (فمینیست ها) و دیگری که ناسیونالیسم ضد امپریالیستی بورژوای ناراضی جهان سومی خود را در دشمنی با همین ارزش های لیبرالی (که گاه صدبار مترقی تر از عقب ماندگی و تحجر جهانسومی است) بیان میکند. ولی "منقد فمینیست" ما موضع ضد مدرن و ماقبل سرمایه داری خود را تحت نام "مارکسیسم" و "سوسیالیسم" و غیره می پوشاند. در مقابل چنین "مارکسیست" هایی آدم باید از قمینیست مربوطه دفاع کند
از همه جالبتر وقتی است که این چپ های رادیکال خود "فمینیست" میشوند. اینجا در واقع دارند لباس سوسیالیسم غیرکارگری دیروزشان را درمی آورند و جامه فمینیستی می پوشند. اینجاست که شما با پدیده های مضحکی چون "اسلام با حقوق بشر و حقوق زن منافات ندارد"، "فمینیسم عامه مسلمان" و نظیر این روبرو میشوید. (به نقد مقاله نوشین احمدی در شماره قبل، 280 رجوع کنید.) اینها در واقع عطای مارکسیسم عاریه ای اشان را به لقای فمینیسم عاریه ای شان می بخشند. این وسط اصل ماجرا یعنی آرزوی یک سرمایه داری ملی مستقل سرجایش باقی می ماند. (درست مثل دوم خردادی ها که در این اصل با برادران چپ رادیکال خود در یک چیز شریک اند. اینکه میشود یک سرمایه داری ملی و مستقل از امپریالیسم داشت. اولی ها اسم آنرا جمهوری اسلامی دوم گذاشتند، دومی ها به آن "جمهوری دمکراتیک"، و غیره نام مینهند.) فمینسم اینها در واقع فمینیسم دوم خردادی است. همان قدر که لقب لیبرال برای دوم خردادی ها و شاگردان حجاریان کمی زیادی است، همانقدر هم لغت فمینیسم برای اینها کمی زیادی است. این ها فمینیست های دوم خرداد اند و شنیدن پای تعریف اینها وقتی شووینسم برادران سوسیالیست شان را نقد میکنند بسیار شنیدنی است

بازهم تاکید بر لغو حجاب
خب اکنون باید روشن شده باشد که چرا این چپ رادیکال آغشته به چپ سنتی است، علاقه چندانی به لغو عملی حجاب نشان نمی دهد. زیاد مساله اش نیست و مبرمیت آنرا حس نمی کند. هزار جور بهانه می آورد که پای آن نرود. ما هفته قبل نشان دادیم که چطور فمینیست های دوم خردادی به این مساله بی اعتنا هستند، این هفته کوشش کردیم نشان دهیم که چپ های رادیکال نیز در این کار جدی و پیگیر نیستند. اما به نظرم توده دانشجو؛ چپ واقعی جامعه، توده عظیم زنان (چه کارگر و چه غیر کارگر) و کل مردم عادی در این مساله کاملا ذینفع اند. آنها راستش مشغول لغو عملی حجابند و جمهوری اسلامی دارد هرروز به هزاران و هزاران زن که قوانین حجابش را رعایت نمی کنند، تذکر و توبیخ و زندان و شلاق و غیره میدهد و حریف نمی شود. برای اینکه بتوانیم یک هشت مارس بی حجاب داشته باشیم باید هم از این فمینیست های دوم خردادی و هم این چپ های سنتی (که هردو نهایتا از یک جنبش اند) عبور کنیم. باید چپ واقعی، چپ کارگری و کمونیستی پرچمدار این تحول باشد و نیروی محرکه برپایی 8 مارسی باشد که هرچه وسیعتر و گسترده تر و سوسیالیستی تر باشد و حجاب را برگیرد. میکوشیم در شماره های آتی در این مورد مشخص تر صحبت کنیم

Wednesday, January 17, 2007

هشت مارس اینچنینی ، بی حجاب وبدون جداسازی جنسی

پیش به سوی 8 مارس اینچنینی ، بی حجاب وبدون جداسازی جنسی/ جشن آدم برفی ها - مریوان
از
وبلاگ 8 مارس
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

Sunday, January 14, 2007

قصه اول

قصه اول
نوشته : میترا رها
شما چه نظری دارید؟
شماهم اتفاقات و خاطرات زندگی خود را برای ما بفرستید تا با ارائه آن، زندگی واقعی زنان را با هم مرورکنیم

Friday, January 12, 2007

اقدامات جدی تری در مورد فشار به زنان خارجی

درخواست اقدامات جدی تری در مورد فشار به زنان خارجی از طرف فریده آرمان و پاسخ وزیر بهم پیوستگی کشور سوئد به درخواست

Monday, January 08, 2007

Friday, January 05, 2007

فیلمی در مورد نازنین فاتحی (لینک دیدن فیلم)؛
















فیلمی در مورد نازنین فاتحی و کمپینی در مورد نجات او
از طرف کمیته بین المللی علیه اعدام(مینا احدی) و نازنین افشین جم
The Tale of Two Nazanins
The struggle to save the life of an Iranian girl