Friday, December 01, 2006

Wednesday, November 29, 2006

انگار جانی ، گرفته اند

انگار جانی ،  گرفته اند
چند سال دارید؟.
- 20 سال.
 در شهرها ی مختلف روند سرکوب جوانان از طریق مأمورین نیروی انتظامی وبه همراهی خواهران بسیجی به منظور ترویج حجاب و امر به معروف و نهی از منکر جوانان صورت گرفته است.شما بعنوان یک زن جوان بگویید در اصفهان چه خبر است؟
- نیروهای گشت پلیس اخیرا" همیشه در سطح شهر و در خیابان های پر رفت و آمد مثل نظر ، چهار باغ ، دروازه شیراز و... حضور دارند و اگر مورد مشکوکی ببینند مثلا" دختر و پسری را در کنار هم ببینند حتما" آنها را مورد بازجویی قرار میدهند و از ارتباطشان با هم سؤال میکنند و در صورت نداشتن مدرکی که نشان از فامیل بودن این دو نفر و یا ازدواج آنها نباشد به پاسگاه منتقل می شوند و بازجویی و... و جدای از این نوع عملیات سؤال پیچ کردن و دخالت در روابط آدمها ، میشه گفت که هر ماه یک بار به محل های خاص و پر رفت و آمدی مثل انقلاب و دروازه دولت و شیخ بهایی و... هجوم می آورند و به زنان و پسرها و دخترها به خاطر نوع لباسشان و کوتاه بودنشان و... تذکر میدهند و اگر کمی مقاومت کنی، یا تعهد باید بدهید و یا اینکه سوار ماشینهای مخصوص مبارزه با فساد شده و مورد بازجویی قرار میگیرید و این طور نیست که یک نفر پلیس زن بیاید تذکر بدهد و ... بلکه چند زن پلیس ظاهر میشوند و تذکر میدهند و پشت سرشان چند مرد بسیجی هم می آیند که مراقب اوضاع باشند مثل اینکه یک جانی را گیر انداخته اند و باید تمام راه های فرار را ببندند.- نظر شما در مورد این گونه برخوردها چیست و مردم چه عکس العملی نشان میدهند ؟
این نوع برخورد و تصمیم گرفتن برای لباس پوشیدن آدمها واقعا" تحقیرآمیز است و مردم چندین بار با فحش دادن و محافظت از جوانها اجازه ندادند که مأمورین آنها را با خود ببرند.ولی این حرکت ها به صورت پراکنده است و معمولا"اعتراض به این وحشیگری ها در جمع های دوستانه در تاکسی و اتوبوس ها است و اتفاقا" همین عکس العمل باعث میشود که نیروهای سرکوب هر روز فشار بیشتری را تحمیل کنند


علیه حجاب بایستیم

علیه حجاب بایستیم



حمله های وحشیانه ی رژیم به حریم شخصی مردم و تعیین نوع پوشش آنان بسیار شدید شده . جوانان را به خاطر لباسشان آزار داده و دستگیر می کند و زیر ضرب و شتم خود قرار دهد. در چند ماهه ی اخیر درشهرهای مختلف ایران از جمله اصفهان در خیابانهای اصلی و پر رفت و آمد از جمله مسیر انقلاب تا دروازه دولت ماموران ج.ا با ریختن در خیابانها و حضور ماشینهای الگانس و مینی بوس هایی برای بردن دختر ها و پسرها به پاسگاه ها شدت یافته . هفته گذشته در میدان انقلاب زنان را به دلیل بد حجابی!! بازخواست کرده وعده ای را با ارشاد کردن و اینکه شما یک زن مسلمان هستید و باید حجاب اسلامی خود را رعایت کنید و با تعهد گرفتن انها را ازاد میکردند و عده ای را دستگیرکرده و با خود میبردند .ج.ا سعی دارد با انجام این اقدامات در طول روز و پشتیبانی نیروهای انتظامی از اعتراض مردم جلوگیری کند. به جز عده ای کم و محدود، از پیر و جوان به این عمل وحشیانه ی ج. ا و ایجاد رعب و وحشت در جامعه اعتراض دارند . ما نباید به ج ا اجازه دهیم که با به وجود اوردن رعب و وحشت در بین زنان و مردان به اهداف ارتجاعی خود برای گذاشتن حجاب بر سر مردم برسد . با اعتراضات پی گیرخود این بی عدالتیها ،نابرابریها و اپارتاید جنسی را به پایان برسانیم . انجمن جوانان ازادیخواه اصفهان هر گونه تعرض وحشیانه به حقوق انسانها را محکوم میکند.



انجمن جوانان آزادیخواه اصفهان – بخش زنان



 

Wednesday, November 22, 2006

ترک اعتیاد اسلامی





ترک اعتیاد اسلامی
رها رد – اصفهان
در شهرهای مختلف ایران کلاسهایی تشکیل شده است که به معتادین و خانواده انها کمک میکند که اعتیاد خود به مواد مخدر را ترک کنند . افرادی با این معتادان در ارتباط هستند که به اصطلاح راهنمای آنها می باشند. (راهنما شخصی است که در بیرون و داخل این جلسات با معتادین در ارتباط است و فرد معتاد برای انجام کارهای خود و قبل از تصمیم گرفتن با ید با راهنمای خود مشورت کند و طبق نظر راهنمای خود عمل کند.)
معتادان بعد از ترک اعتیاد خللهایی را در زندگیشان احساس میکنند که راهنمای آنها چیزی به نام نیروی برتر به نام خدا جایگزین ان میکنند و به آنها این تلقین را میکنند که توسط این نیروی برتر می توانند هر کاری را بکنند. این نیروی برتر میتواند هر چیزی باشد مثلا درخت ، گل، ماشین و...
یک بار در این کلاسها شرکت کردم. روال این جلسات به این شکل است که نیم ساعت رهبران جلسه سخنرانی میکنند و بقیه جلسه شرکت کنندگان می توانستند از احساساتشان صحبت کنند. من وقتی به صحبتهای دوستان گوش می دادم ، می دیدم مثلا از 10 کلمه ای که حرف می زنند 8 تای ان به امید خدا ،خدا به ما کمک کرد ، خدا را شکر و از این جور کلمه ها بیان میکردند. من که از بیرون به این جلسات و کلاسها نگاه می کردم می توانستم این را حس کنم که کسانی که در این جلسات شرکت کرده اند به دنبال مکان وافرادی هستند که بتوانند از انها کمک بگیرند. ولی متاسفانه روال کاری این جلسات را طوری دارند پیش میبرند که از طریق این کلاسها و جلسات، اسلام و مذهب خود را به مردم تزریق می کنند .
در پایان هر جلسه ای دایره ای تشکیل می دادند که دعا و نیایش می کردند و یکدیگر را در آغوش میگرفتند که به قول خودشان به هم انرژی بدهند. وقتی با افرادی که در حال ترک بودند صحبت میکردم از دنیایی حرف می زدند که در زمان معتاد بودنشان از این دنیا دور بودند . از مشکلاتی حرف میزدند که روزانه با آن در گیر بودند و آنها را می توانستند ببینند در صورتی که وقتی به مواد آلوده بودند باز هم این مشکلات را داشتند و به قول خودشان مواد این اجازه را به آنها نمیداد که چیزی دیگر را ببینند و درک کنند .
از زبان یکی از دوستان شنیدیم که میگفت این رژیم مثل نقل و نبات مواد مخدر را بین جوانها پخش میکند که دغدغه زندگیشان برای بدست آوردن مواد باشد و نتوانند به مشکلات دیگری که این رژیم و دولت برای جوانها به وجود آورده بپردازند و همیشه با این کار آنها را از مسائل روزمره زندگیشان دور نگه میدارند.
ببینید که چطور با این بیماران برخورد میکنند و در برابر خللها و نیازهایشان نسخه تجویز میکنند. دوستانی بودند که بعد از ترک اعتیادشان از کمبودهایی حرف میزدند که به آن نیاز داشتند. کمبودهایی مثل سکس ، ارتباط با جنس مخالف خود و ... پاسخی که در مقابل این نیازها داده میشد این بود که نباید این گونه ارتباطها را داشته باشند. برای اینکه براشان سم است و امکان لغزش را برای آنها دارد و بهترین راه را ازدواج معرفی می کنند. و به افرادی که قصد ازدواج ندارند میگویند باید به امید خدا نشست و صبر کرد. و قتی قادر به پاسخ دادن نیازهای انسانها نیستند انها را به یک دنیای دیگه و خیالی موکول میکنند

Monday, November 20, 2006

معضل نگهبانان حجاب




معضل نگهبانان حجاب
امضاء محفوظ،- اصفهان
امروز آزمون تئوری رشته ها مختلف بخش آی.تی در سالن آزمون سازمان فنی حرفه ای اصفهان برگذار شد
ساعت 8 صبح در حین ورود به محل آزمون که با نشان دادن کارت ورود و تأیید پوشش هنرجو ازطرف نگهبان درب همراه بود، تعداد بیش از 15 نفر ازهنر جویان به علت کوتاه و تنگ بودن مانتو و آرایش و وضع "نامناسب" حجاب و ... ممنوع الورود شدند
این مانع شدن نگهبانان با اعتراض از طرف هنرجویان روبرو شد ، که: ما برای امتحان به این محل آمده ایم و باید با همین پوشش اجازه ی ورود داشته باشیم. 6 ماه از سال را به اینجا آمده ایم و حالا باید به خاطر اینکه قوانین اینجا پوشش ما را مناسب نمی دانند تمام این زحمات به هدر برود.
با بیان این صحبت ها رئیس بخش در محل حضور پیدا کرد ، همچنین 2 نگهبان از بخش آی.تی برای مانع شدن از ورود هنر جویان حاضر شدند و سعی داشتند کارت ورودی آنها را بگیرند که موفق نشدند و با هجوم هنر جویان به طرف درب ورودی خودروها که هر از چند گاه باز می شد و البته مانع شدن نگهبانان، به داخل سالن امتحان رفتند. قبل از توزیع پاسخنامه اعلام شد که نام این افراد از آزمون حذف می شود و بعد شماره ی همه ی متخلفان!! را ثبت کردند
آزمون برگذار شد و فعلا" قضیه با احضار رئیس بخش آی.تی و بازخواست او به اتمام رسید. مشخص نیست این متخلفان بعد از اعلام نتایج آزمون تئوری آیا اجازه ی حضور برای آزمون عملی را خواهند داشت یا نه و همچنین ادامه ی تحصیل در رشته های دیگر در این بخش را
این فشار برای جدا سازی دختران و پسران و حجاب کامل (چادر و یا مانت وو شلواربلند و تیره و مقنعه) در سازمان فنی حرفه ای در تمام بخش های آن اعمال میشود . تا به حال عده ی زیادی از استادان و هنرجویان به علت عدم رعایت آن اخراج شده اند. این حرکت امروز دختران نشان داد که این نگهبانان حجاب، دیگر نمی توانند مانند سابق احکام حجاب را حاکم کنند

Sunday, November 12, 2006

20/08/1385 نشریه آزادی زن 12 (دانلود) ؛

آزادی زن به سر دبیری پروین کابلی
مطالب این شماره
جنبش زنان جنبش مقاومت نه جنبش
بیحقوقی
حقوق ویژه به زنان یا تبعیض مثبت
به این رفتار شنیع اعتراض کنید
آیا تنبیه در رابطه زناشویی جایز است؟
و مطالب دیگر

بدون شرح


Wednesday, November 01, 2006

مقابله زنان و جوانان با بختک حجاب (دانلود)؛

سکسِ زودرس



سکسِ زودرس

برگردان: لاله حسین پور


پایین آمدن سن شروع به انجام سکس، چه نقشی در جامعه دارد؟ آیا باعث آزادی جوانان و نوجوانان می شود یا آنان را وابسته تر می سازد؟
تبلیغات، رسانه های عمومی، اقتصاد و سیاست چه نقشی در این امر دارند؟ والدین، محصلین، دکترها و جامعه شناسان در این باره چه می گویند؟

سئوال مهمی است
تحقیقات نشان می دهد که دختران و پسران بسیار زودتر از آن چه تصور می شود، به سکس روی می آورند. متوسط این سن، در حال حاضر 15 سال است که نسبت به 10 سال پیش، یک سال کمتر شده است. در حال حاضر از هر 10 دختر 14 ساله، یکی با پسری هم بستر شده است. این تحقیقات ثابت می کند که سکس زودرس بین نوجوانان ارتباط مستقیم با بلوغ زودرس کودکان دارد. هم اکنون در کشورهای غربی، بلوغ جنسی هر ساله 2 ماه زودتر اتفاق می افتد. دخترانی که در سال های 60 به دنیا آمده اند، اولین بار با 13 سال و نیم پریود شده اند. آن هاییکه در سال های 70 پا به دنیا گذاشته اند با 12 سال و 2 ماه و امروزه دختران به طور متوسط در سنین 11 سال و نیم پریود می شوند و اگر به همین ترتیب پیش برویم، در سال 2010 کودکان در سنین 10 سالگی به بلوغ جنسی می رسند.

اما سئوال اصلی این جاست که آیا دختران و پسرانی که چنین زود به بلوغ جنسی می رسند، برای انجام سکس نیز بالغ می باشند؟ پاسخ بسیاری از محققان منفی است. نوجوانان امروزی با وجود بلوغ زودرس فیزیکی، هنوز با بلوغ روحی و روانی فاصله زیادی دارند. اختلاف میان بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ فکری و اجتماعی روز به روز بیشتر می شود و آن هم بدون این که به مسئولیتی که در یک رابطه جنسی وجود دارد، اندیشیده شود، بدون آن که به عواقب آن، به وابستگی های ناشی از آن و ترس هایی که بعد از آن گریبان گیر دو طرف می شود، تفکر و تأملی انجام گیرد. چنین تفکر و تأملی، باوجودی که بلوغ جنسی و جسمی کامل است، در یک سکس زودرس، به آسانی به فراموشی سپرده میشود.

جوانان ما در جامعه ای بزرگ می شوند که در امر اطلاعات رسانی و آگاهی جنسی، درهم ریختگی عجیبی وجود دارد. از طرفی اطلاعات بی حد و مرز در رسانه های عمومی و از طرف دیگر روشن گری و آگاهی رسانی بسیار محدود در حیطه خانواده و مدرسه و گاها اطلاعات غلط و اشتباه در محدوده دوستان. چنین آشفتگی ای تأثیرات بسیار عمیقی در میان نوجوانان و گرایشات جنسی آنان باقی می گذارد. آن ها هریک با برداشت شخصی و منحصر به فرد از این اطلاعات، سناریوی سکس را در ذهن خود طراحی می کنند. به ویژه دختران نوجوان اساسا به دنبال تأیید هویت خود و پذیرفته شدن در محیط دوستان خود، دست به این کار می زنند و قبل از انجام سکس، غالبا تصورات اشتباهی از آن داشته اند.

نتیجه آن که میزان بارداری در میان نوجوانان به طور مداوم رو به بالا می رود. برای مثال در آلمان، در سال 1996 این تعداد هنوز حدود 9 هزار و 500 نفر بود. در سال 2001، 13هزار دختر زیر 18 سال باردار شدند و در سال 2005 این میزان به 15 هزار نفر رسید. از هر 10 مادر زیر 18 سال، یکی زیر 14 سال سن دارد و به همین ترتیب میزان بارداری در میان دختران 10 تا 14 ساله افزایش می یابد.

تحقیقات حاکی از آن است که هر چه سن انجام سکس پایین تر باشد، توجه به جلوگیری از بارداری نیز تخفیف می یابد. از هر 5 دختری که در سنین 14 و 15، اولین رابطه جنسی خود را انجام می دهند، تنها یک نفر به جلوگیری از بارداری می اندیشد. این در شرایطی است که آلمان به لحاظ آمار بارداری میان نوجوانان، در کشورهای اروپایی، در رده متوسط قرار دارد. یعنی 16 نفر از 1000 دختر نوجوان. فرانسه، با میزان 20 نفر از 1000 دختر در رده بالای آلمان قرار می گیرد و هلند با میزان 8 دختر از 1000 نفر در پایین لیست قرار گرفته است. آمریکا اما، با 80 دختر از 1000 نفر با فاصله زیادی در رأس این آمار جای دارد. یعنی سالانه 860 هزار نوجوان در ایالات متحده آمریکا باردار می شوند. جالب این جاست که اکثریت قاطع این تعداد در ایالت های جنوبی کشور که محافظه کاران در آن قدرت دارند، زندگی می کنند. در ایالت هایی که در آن ها بسیار زیاد از کلیسا صحبت می شود و بسیار کم از کندوم و وسایل پیش گیری از بارداری!

جنبش بنیادگرایان مسیحی نه تنها در آمریکا تبلیغات وسیعی به راه انداخته اند، و کم کم جاپای آ نان را در کشورهای اروپایی نیز مشاهده می کنیم. آن ها با شعار "عشق حقیقی در انتظار است"، ظاهرا در تقابل با سکس قبل از ازدواج، اما در عمل با منع هر گونه روشن گری درباره سکس و عواقب آن، مثل استفاده از وسایل پیش گیری از بارداری، ممنوعیت کورتاژ و غیره، جنبشی به راه انداخته اند و شعبه های خود را در اروپا نیز بازگشایی کرده اند.

در چنین شرایطی بسیار مشکل است که به رابطه جنسی میان نوجوانان با یک دید واقع بینانه و با تمامی ابعادش نگریست. نگرش صحیح به رابطه جنسی میان نوجوانان، آگاهی و روشن گری به مراتب بیشتر و دقیق تری نسبت به گذشته می طلبد.

امروزه از هر 5 دختر نوجوانی که برای اولین بار به یک رابطه جنسی کشیده می شوند، یک نفر به خاطر "او" به آن تن می دهد و چهارپنجم این دختران به خاطر میل و کشش خود و یا اساسا کنجکاوی، برای اولین بار رابطه جنسی می گیرند. در حالی که همین میزان در سال 1970، برعکس بود و 4 نفر از 5 دختر، تنها به خاطر میل و تقاضای دوست پسر خود به این کار دست می زدند. این آمار، خود حاکی از دست یابی به اعتماد به نفس بیشتر میان دختران نوجوان است. اکنون دختران بیشتر از گذشته به تمایل و نیاز خود توجه می کنند تا از روی احساس وظیفه و اجبار تن به درخواست دوست پسر خود بدهند. اما هنوزتا مرحله ایده آل فاصله زیادی وجود دارد.

این ها همه آمار هستند. اما واقعیت طور دیگری عمل می کند. پزشکان و مددکاران اجتماعی روزانه با نوجوانانی برخورد می کنند که تحت فشار و اصرار دوست پسرشان برای اولین بار به انجام سکس دست می زنند و از انجام آن نه تنها لذتی نبرده اند، بلکه پشیمانند و آرزو می کنند تا این کار را انجام نمی دادند. مشکل اصلی این دختران عدم اعتماد به نفس کافی و ترس از دست دادن دوست پسرشان است.

برای این که دقیق تر به مسئله سکس زودرس و به ویژه رابطه جنسی برای اولین بار بپردازیم، طرح یک سئوال ضروری است.
چه زمانی برای داشتن سکس برای اولین بار مناسب است؟

طبیعی است که پاسخ به این سئوال از جانب پدر- مادر یا دختری نوجوان یا زنی با تجربه یا پزشک و یا جامعه شناس، متفاوت است.
در میزگردی که با شرکت والدین، پزشک، دخترنوجوان، مددکار اجتماعی، دختری 22 ساله و یک جامعه شناس برگزار شد، هریک با واکنشی متفاوت به این سئوالات پاسخ گفتند.

خانم مددکار اجتماعی خوش حال است از این که امروزه یک دختر 14 ساله قبل از انجام سکس به دکتر مراجعه کرده و تقاضای نسخه قرص ضدبارداری می کند. زیرا خطر اصلی را در عدم آگاهی نسبت به عواقبی می بیند که سکس برای نوجوانان به بار می آورد. او معتقد است، در شرایطی که میزان حاملگی میان نوجوانان در 15 سال اخیر دو برابر شده است، لازم است به سرعت فکری برای ارائه آگاهی و روشن گری به نوجوانان انجام گیرد.
بسیاری از این دختران نوجوان که نادانسته باردار شده اند، می گویند اگرقبل از انجام سکس، کسی با آن ها صحبت کرده و نتایجی را که سکس برایشان به همراه می آورد، گوش زد کرده بود، آنان دست به این کار نمی زدند و یا آن که آگاهانه و با تهیه وسایل پیش گیری از بارداری رابطه جنسی برقرار می کردند. اغلب این دختران یا خانواده و سرپرستی ندارند و یا اعضای خانواده کاملا بی اعتنا به رفتار آنان هستند.
در این جا گفتنی است که به طور کل، نوجوانان تمایلی به صحبت در باره سکس با والدینشان ندارند و از آنان دوری می جویند. آن ها صحبت با دکتر و یا مددکار اجتماعی را بیشتر می پسندند و اساسا مایلند با دوستانشان صحبت کنند و از آن طریق بیشترین تأثیر را می پذیرند. بنابراین تمرکز اصلی در ارائه آگاهی به نوجوانان، اساسا مدرسه و آکسیون های ویژه در این رابطه است که می بایست از طریق دولت ها و تخصیص بودجه انجام گیرد.
البته واکنش های اشتباه از جانب والدین عامل مؤثر در اجتناب نوجوانان از صحبت و مشورت با خانواده است. در واقع این پدران و مادران هستند که می باید در وهله اول مورد آگاهی و مشاوره قرار گیرند و نحوه روبرو شدن با سئوالات فرزندانشان را درباره سکس، آموزش ببینند. برخی از خانواده ها حرف زدن از سکس را تابو کرده اند و متأسفانه روشن گری در این رابطه را مقدمه ای می بینند بر سوق دادن نوجوانان به سوی سکس زودرس!

دختر 22 ساله ای که در میزگرد شرکت کرده است، معتقد است که در اجتماع کنونی، اگر دختری با 18-17سال هنوز سکس نداشته باشد، دچار مشکلات روحی و شخصیتی میشود و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد. از نظراو دختران نوجوان دلایل زیادی درانجام سکس برای اولین بار دارند. از جمله کنجکاوی، تحت فشار دوست پسر قرار گرفتن، عدم اعتماد به نفس کافی و مورد محبوبیت قرار گرفتن در پیرامون خود، دلایل اولیه برای اولین رابطه جنسی است. چنین دخترانی در مراحل بعد از بلوغ جنسی، خود را چاق و زشت احساس می کنند و در این شرایط کسی پیدا می شود که به او اظهار عشق می کند و به این وسیله او را تأیید می کند. دختر هویت خود را در چنین رابطه ای تثبیت شده می یابد و احساس ارزش می کند. احساس لذت و نیاز جنسی تنها فاکتورهایی هستند که دختران نوجوان هنگام انجام سکس، آن ها را نادیده می گیرند. اکثریت قاطع دخترانی که برای اولین بار رابطه جنسی برقرار می کنند، هیچ گونه لذتی نمی برند و تا مدت های مدید از آن بیزار می شوند. اما حرف زدن در این باره میان نوجوانان، تابو است. کسی اعتراف نمی کند که هیچ لذتی از این کار نبرده است. آن ها از این که سکس داشته اند، احساس افتخار می کنند و آن را در میان دوستانشان ابراز می کنند اما درباره احساسشان و این که چه برداشتی و چه تجربه ای از این عمل به دست آورده اند، صحبتی نمی کنند. در حالی که انجام سکس بدون لذت و احساس، می تواند تجربه بسیار تلخی برای یک نوجوان باشد. آمار نشان می دهد که 80 درصد دختران نوجوان آرزو می کنند که این کار را انجام نمی دادند و هنوز چند سال صبر می کردند. در واقع اکثریت قاطع دختران نوجوان بعد از انجام سکس، از انجام آن پشیمان می شوند.

یکی از مسائلی که غالبا بین دختران و پسران نوجوان مشاهده می شود، پزدادن و ابراز داشتن سکس به دروغ است. آن ها از این طریق هویتی برای خود کسب می کنند و به این ترتیب در جمع پذیرفته می شوند. اما همین امر باعث می شود تا سایر نوجوانان نیز با این تصور که نباید از دیگران عقب بمانند و اگر سکس نداشته باشند، مدرن و امروزی نیستند، با سرعت بیشتری به انجام زودرس رابطه جنسی بپردازند. هم چنین به علت تبلیغات وسیعی که در رسانه های عمومی، مجلات، تلویزیون و فیلم های ویدئویی راجع به سکس انجام می گیرد، تصور غلطی در میان نوجوانان به وجود می آورد. در یک همه پرسی از نوجوانان 14-13 ساله، در باره میزان انجام سکس در همین سنین، اکثرا به 70-60 درصد و گاها به 90 درصد اشاره کرده اند. در حالی که آمار هنوز از 10 درصد حکایت می کند. هم اکنون از هر 10 دختر نوجوان، یکی دست به عمل سکس می زند. آگاهی به این امر خود یکی از موارد مهم ارائه روشن گری به نوجوانان می باشد.

با وجود رشته سکسوآل در مدارس و تدریس آن در دو مرحله ابتدایی و راهنمایی و روشن گری در این مورد، نوجوانان ما از عدم آگاهی کافی در رنجند. اطلاعات آن ها اکثرا نادقیق و مبهم هستند و از جزئیات آگاهی ندارند. آن ها غالبا اطلاع ندارند که انجام سکس چه عواقبی می تواند داشته باشد. برخی سئوال می کنند، آیا ممکن است در اولین عمل رابطه جنسی، بارداری رخ دهد؟
این امر نشان می دهد که روشن گری درباره سکسوآل نباید به چند ساعت تدریس در سطح یک کلاس بسنده شود، بلکه نوجوانان می بایست این امکان را داشته باشند تا تک تک ، مورد خطاب و مشاوره قرار گیرند و کلیا ت تا جزئیات مربوط به سکس و مشخصه های آن برایشان روشن شود. کتاب های آگاه گرانه میبایست با زبان ساده قادر به توضیح مراحل سکس و نتایج ناشی از آن بوده و به نوجوانان معرفی گردند. یکی از مسائلی که باید در ارائه آگاهی به نوجوانان مورد نظر قرار گیرد، امراضی هستند که از طریق سکس، امکان ابتلاء به آن ها فراهم می شود. مثل ایدز، هپاتیت ب و سایر امراض مقاربتی. نوجوانان اگر قبل از انجام سکس به پزشک مراجعه کنند، اساسا به علت دریافت نسخه قرص ضد بارداری است و کمتر کسی به این گونه امراض فکر می کند. در حالی که میزان این قبیل امراض نیز با توجه به انجام سکس زود رس و عدم وجود آگاهی دقیق، به سرعت بالا میرود. این درحالی ست که پسران نوجوان اکثرا انتظار دارند تا دختر به فکر پیش گیری باشد و یک دختر نوجوان نیز کمتر به این فکر می کند که با خود کندوم حمل کند و در نتیجه عمل سکس اتفاق می افتد، بدون آن که جلوگیری به عمل آید.
تحقیقات نشان می دهد که ازهر 10 دختر 17 ساله، یکی مبتلا به انواع بیماری های مقاربتی که از باکتری ناشی می شود، می باشد. این باکتری به طور معمول در لوله های تخم دان خانه کرده و شخص را نازا می سازد.

یکی از مؤثرترین طرقی که باعث ازدیاد اعتماد به نفس میان نوجوانان به ویژه دختران می شود، این است که از دوران ابتدایی توسط آکسیون های مختلف، راه های دریافت اعتماد به نفس به کودکان آموزش داده شود. کودکان باید با شعار "بدن من به خودم تعلق دارد" بزرگ شوند. جوانب مختلف این شعار در زندگی روزمره کودک باید شناسانده شود و به این ترتیب آگاهی اولیه در مورد حفاظت از این مالکیت در هر عرصه ای به کودک ارائه شود. کودک باید یاد بگیرد که گفتن "نه" حق اوست و او باید در هر جایی که نمی خواهد، از این کلمه استفاده کند. در اتوبوس که با تماس بدنی از او سوءاستفاده می شود، یا در خانه که مورد خشونت قرار می گیرد و یا در نوجوانی که دوست پسرش او را مجبور به سکس می کند. کودک باید در سنین ابتدایی یاد بگیرد از بدن خود دفاع کند و با شعار "من قوی هستم" مرز خود را روشن کند. کودک باید برای خود روشن کند که کیست و چه می خواهد.

جامعه شناسی که در میز گرد شرکت کرده، می گوید، بسیاری بر این عقیده اند که چون دختران به لحاظ هورمونی و فیزیکی زودتر از پسران هم سن خود به بلوغ می رسند، پس آمادگی بیشتری برای انجام سکس دارند. درحالی که این برداشت اشتباه است. درست است که دختران نسبت به پسران هم سن خود زودتر به مرحله بلوغ می رسند، اما همین دختران به لحاظ روحی، روانی و اجتماعی به بلوغ نرسیده و نباید صرفا بلوغ جنسی و فیزیکی را ملاک قرار داد. در چنین حالتی معمولا دختران نوجوان با پسرانی هم بستر می شوند که چند سال از آنان بزرگ ترند و در نتیجه تأثیرات بسیار منفی تری نیز به جای می ماند. تفاوت بسیار بزرگی است که دختر و پسر 14 ساله ای به انجام سکس بپردازند یا دختر 14 ساله و پسر 18 ساله به این کار دست بزنند.

نکته ای که امروزه در جامعه مطرح است، تفاوتی ست که اجتماع میان دختران و پسرانی که به رابطه جنسی می پردازند، قائل است. قضاوت جامعه هم چنان مثل گذشته بی رحمانه است. دختری که چند دوست پسر عوض می کند و با آن ها هم بستر می شود، به عنوان "فاحشه" و "خراب" در مدرسه و پیرامون خود انگشت نما می شود. اما نگرش در مورد این گونه اعمال پسران، نرمال و طبیعی به نظر می آید. این تفاوت در رابطه با دختران و پسران کشورهای جهان سوم به حد اعلاء خود می رسد. بسیاری از دختران، هنگام ازدواج از پزشکان خود تقاضای دوختن پرده بکارت خود را می کنند. اما پسران ابائی ندارند که بعد از چندین رابطه جنسی و اعتراف به آن، با همسر آینده خود ازدواج کنند.
اما تفاوت بزرگ بین دختران و پسران تنها در حیطه سکس عمل نمی کند. مهم تر از آن تفاوتی ست که جامعه به طور آگاهانه و هدف مند در رشد و نمو اجتماعی دختران و پسران فرمان می دهد. در شرایطی که پسران برای ترسیم آینده خود، انواع و اقسام امکانات را از قبیل تکنیک، سیاست، ورزش و غیره، در پیش روی خود دارند که ربطی به سکس ندارد، دختران، اساسا به سوی اهدافی جلب می شوند که به جنسیت آنان ارتباط دارد. در این رابطه مطبوعات و رسانه های عمومی نقش بزرگی بازی می کنند. در هر مجله ای که به نوجوانان اختصاص دارد، یک صف طولانی از مد، آرایش و مشاوره های سکسی برای دختران ردیف شده است. در این مجلات که سابقا مقالاتی اساسا در رابطه با کاردستی، مسائل احساسی، نگاه داری حیوانات خانگی و از این قبیل مطالب یافت می شد، امروزه درباره سکس، چگونگی لذت بردن، اشکال مختلف انجام سکس، چگونگی جلب توجه پسران و غیره نوشته شده و به تصویر گذاشته می شود. این ها مجله هایی هستند که غالبا کودکان و نوجوانان از 10 تا 14-13 سال به آن توجه و علاقه نشان می دهند. چنین مطالب و تصاویری را نه تنها در مجلات، بلکه در تلویزیون و فیلم های ویدئویی نیز که در دست رس همگان قرار دارد، می توان به کرات دید. چنین تبلیغات گسترده ای باعث گم راهی اذهان می شود.

در رابطه با سئوال چه سنی برای داشتن سکس خطرناک است، نظرات متفاوت است. آقای دکتری پاسخ می دهد: هیچ گاه! و ادامه می دهد، خطر آن جاست که نوجوان را از داشتن سکس منع کنند. البته او مرز میان کودکی و نوجوانی را روشن نمی کند. آیا می توان سن مشخصی را برای همه نوجوانان تعیین کرد و آن را پایان کودکی نامید؟ پاسخ منفی است. آیا دوره بلوغ و پایان آن در همه، یک سان است؟ پاسخ منفی است. آیا بعد از پایان دوره بلوغ، آمادگی هر فرد برای انجام سکس، یک سان است؟ پاسخ منفی است.
یک نوجوان در عمل و در لحظه های زندگی سکسی خود متوجه می شود که سکس، بسیار پیچیده تر از آن است که تصور می کرده و تنها با چشمه لذت خواندن آن، نمی توان آن را توضیح داد. سکس می تواند چشمه ترس، شرم، درد و رنج نیز باشد. خطر واقعی آن جاست که سکس، بسیار زود، هم راه با خشونت ویا ناخواسته وارد زندگی این نوجوان شود. به این خطر اما، صنایع مواد آرایشی، صنایع باربی سازی، و نشریات راه نمای سکس در جامعه اعتنایی نمی کنند. آن ها وظیفه دارند تا کودکان و نوجوانان را به سویی رانند که بیشترین سود را نصیبشان می کند.

امروزه نوجوانان در جامعه مرزی نمی شناسند. نباید ها و اجازه نداشتن ها، جای گاه خود را در خانواده از دست داده است. در گذشته دورانی وجود داشت که نوجوانان مجاز به انجام هر کاری نبودند، بعد از آن دورانی پدید آمد که آن ها اجازه داشتند هر کار که می خواهند انجام دهند. اکنون اما، دوره جدیدی پدید آمده است. امروزه نوجوانان خود را موظف به انجام هر کاری که امکان پذیر است، می دانند و دست به آن می زنند.
طبیعتا پزشکان و یا مددکاران اجتماعی نمی توانند نقش خانواده و سرپرست را برای یک نوجوان بازی کنند. در وهله اول، این والدین هستند که باید فرزند خود را با شیوه تربیتی و قواعد مشخصی به جامعه بفرستند و بر اعمال او نظارت به عمل آورند.
امروزه شاهد آن هستیم که بچه های مدارس ابتدائی با خود تلفن دستی حمل می کنند و هریک دارای دست گاه MP3 هستند. عامل اصلی چنین روی کردی در جامعه، در وهله اول صنایع و کنسرن ها و به تبع آن ها، تبلیغات و رسانه های عمومی می باشند.

پرهیزگاری مقدس

مدت های مدیدی ست که بنیادگرایان مسیحی در آمریکا تلاش می کنند تا جوانان را از انجام عمل سکس قبل از ازدواج منع کنند. آن ها گروه های مختلفی به راه انداخته اند و با یک انگشتر سمبلیک که طی مراسمی در کلیسا، به دستان جوان مورد نظر می کنند، آنان را متعهد به عدم انجام رابطه جنسی قبل از ازدواج می نمایند.
بودجه این آکسیون در زمان بوش به 206 میلیون دلار در سال رسیده است. تقریبا 89 میلیون دلار بیشتر از سال 2003. در حالی که بودجه تدریس رشته سکسوآل در مدارس و رساندن آگاهی به نوجوانان در حد 48 میلیون دلار پایین آمده است. یعنی 4 برابر کم تر از بودجه تبلیغ پرهیزگاری و پارسایی در میان نوجوانان.
از طرف دیگر بارداری در میان نوجوانان در ایالت های آمریکا بی داد می کند. برای مثال آمار بارداری نوجوانان در یکی از ایالت های آمریکا تقریبا 5 برابر بارداری نوجوانان در آلمان است. در اکثر مدارس این ایالت، بخشی از ساعت های درس سکسوآل و روشن گری در میان نوجوانان حذف شده و به جای آن، اساسا به تبلیغ پرهیزگاری و پارسایی پرداخته می شود.

جنبش پرهیزگاری، به ویژه در آمریکا در 10 سال اخیر رشد و نمو کرده و اکنون به میزان5\2 میلیون جوان رسیده است. آن ها اعتقادی به پیش گیری از بارداری ندارند و تنها راه پیش گیری از بارداری را پرهیزگاری و عدم داشتن سکس می دانند. استفاده از کندوم و سایر وسایل پیش گیری را منع می کنند و ازدواج و ازدیاد نسل را به عنوان تنها رابطه سالم و صحیح دو جنس می شناسند. آن ها معتقدند سکس پیش از ازدواج، رابطه صحیح و سالم میان دو جنس را به هم زده و خراب می کند و جز از بین رفتن دوستی و هم چنین اعتماد به نفس، نقش دیگری ندارد!
پیام اصلی تبلیغ پرهیزگاری در این دنیای آشفته، آن است که یا زندگی بدون سکس پیش از ازدواج: یعنی عزت و احترام و شخصیت. و یا زندگی هم راه سکس پیش از ازدواج: یعنی گم راهی و تباهی!
چنین پیامی البته، جدید نیست. پیام اصلی انجیل است که امروزه تکرار می شود. آن چه جدید است، حمایت مالی و معنوی رژیم آمریکا از آن است. از زمانی که بوش بر سر کار آمده است، بر این حمایت چندین برابر افزوده است.
وسایل جلوگیری و امکان کورتاژ تابو محسوب می شود و اطلاعات ناصحیح در رابطه با وسایل پیش گیری از بارداری ارائه می گردد. برای مثال مطرح می شود، کندوم، کمک بزرگی به جلوگیری از سرایت ویروس ایدز نمی کند و حتی اعلام می کنند که 31 درصد عدم موفقیت از سرایت ایدز مشاهده شده است.......... در حالی که یک آمار علمی حکایت از موفقیت کندوم به میزان 98 درصد پیش گیری از سرایت ایدز دارد.

طبق آمار اکثر نوجوانانی که به آکسیون پرهیزگاری جلب می شوند، حداکثر بعد از 18 ماه به قولی که داده اند و قسمی که خورده اند، پشت پا می زنند و این در حالی است که آنها نه اعتقادی به استفاده از وسایل پیش گیری از بارداری و یا جلوگیری از سرایت بیماری های مقاربتی و ویروسی دارند و نه اطلاعات چندانی در این موارد کسب کرده اند.

سیاستی که بوش در راستای حمایت فعال از پرهیزگاری و پارسایی از یک طرف و از طرف دیگر، حذف ارائه آگاهی در حیطه سکسوآل و عدم استفاده از وسایل جلوگیری هنگام سکس و هم چنین غیرقانونی کردن کورتاژ دارد، جامعه و روابط جنسی در آن را آگاهانه به دوران حاکمیت انجیل و به عصر حجر می راند!

Monday, October 30, 2006

8/08/1385 آزادی زن 11 (دانلود) ؛

link tv soed : http://svt.se/svt/road/Classic/shared/mediacenter/index.jsp?hastested=true&a=677366&haswm=true&hasrp=true
آزادی زن نشریه ای از سازمان آزادی زن
به سر دبیری پروین کابلی

مطالب این شماره
سازمان آزادی زن و اولویتهای این دوره
جنبش برابری طلب زنان ایران برنامه ای در تی.وی. سوئد
و مطالب دیگر

Sunday, October 22, 2006

برقع نافی هویت انسانی زنان است

برقع نافی هویت انسانی زنان است
باید ممنوع شود

با خواست برکناری زنی که با چهره پوشیده و روبند اسلامی در سر کلاس کار حاضر شده بود، بحث روبند یا برقع در اواسط اکتبر ۲۰۰۶ در انگلستان به یکی از مباحٽ حاد تبدیل شد. مساله از این قرار است که، اعظمی، زنی که دستیار آموزگار است با روبند اسلامی در سر کلاس حاضر میشود و بعد از مواجه شدن با مخالفت مقامات مربوطه اعلام می کند: که تنها در شرایطی روبندش را در کلاس بر خواهد داشت که مردی در سر کلاس حضور نداشته باشد!؟
دلایل و استدلالات له و علیه در این جدل متنوع اند. فیل وولاس، یک مقام محلی بریتانیا به هفته نامه "ساندی میرور گفته است که اعظمی خود را در موقعیتی قرار داده که دیگر نمی تواند به کار خود ادامه دهد. وولاس گفته است این درخواست اعظمی نوعی تبعیض جنسیتی است و وی کودکان را با اصرار برای پوشیدن روبند، از حقوق خود برای آموزش کامل محروم می کند. در همین حال جک استرا، رهبر جناح اکثریت در مجلس عوام، در یک روزنامه محلی به زنان محجبه توصیه کرده است که در حوزه انتخابیه او از پوشیدن برقع خوداری ورزند. در طرف مقابل مدير سياستگزاری حزب محافظه کار، حزب اصلی مخالف دولت، گفته است اين توصيه می تواند آغازگر ترويج "دکترينی خطرناک" در مورد جلوگيری از حق افراد در انتخاب نوع پوشش آنان باشد. و در آخر فتوای يکی از مسئولات شورای مسلمانان بريتانيا از همه شنیدنی تر است. او می گوید: درک می کند آقای استرا هنگام گفتگو با زنی که تمامی چهره خود را پوشانده احساس آسايش نمی کند".
اما در بحٽ در مورد برقع مانند تنها دو جناح، اسلامیستها و مدافعین رنگارنگ حکومتهای غربی و جریانات بورژوایی تمام تصویر را نمیسازند. نیروی دیگری وجود دارد که با تمام قوا در مقابل تعرض اسلامیستها به حقوق زنان و جامعه ایستاده است.
سازمان آزادی زن میگوید: برقع پوشش نیست. ابزار و پرده ای برای مخفی کردن هویت انسانی زنان است، تلاشی برای مخفی نگهداشتن هویت زنان از منظر جامعه است.
ما میگوئیم اسلامیستها نباید امکان پیدا کنند تا زنان را در زندان برقع و روبند، چه با ترس و ارعاب و چه حتی "داوطلبانه"، اسیر کنند.
ما میگوئیم یک رکن هویت شهروندی در جوامع امروزی علنی بودن چهره و هویت هر فردی در جامعه است. تعرض مذهب به زنان برای سلب این حق از آنان یک تلاش ضد انسانی و ضد اجتماعی است که جامعه انسانی باید جلوی چنین تعرضی را سد کند.
ما میگوئیم برقع و روبند باعٽ ترس و وحشت کودکان و محصلین در محیط های آموزشی است.
سازمان آزادی زن اجازه نخواهد داد تا اسلامیستها تعرض خود به زنان را در چهارچوب "ازادی پوشش" پنهان کنند. برقع و روبند پوشش نیست. این جریانات کوچکترین ارزش و احترامی برای آزادی پوشش قائل نیستند. در جوامع اسلام زده زنان و مردان بخاطر زیر پا گذاشتن قوانین اسلامی شلاق میزنند. نباید اجازه داد از این حق مسلم انسانی در تعرض به حقوق زنان بهره جویی کنند. باید با تمام قوا از هویت اجتماعی زنان در مقابل تهاجم اسلامیستها دفاع کرد.
اما برقع و روبند گوشه ای از نابرابری عظیم اجتماعی هستند که اسلامیستها بر زنان تحمیل میکنند. برای آزادی زن باید از شر اسلامیستها خلاص شد.

نه به حجاب، نه به برقع! ستم بر زن موقوف
زنده باد آزادی و برابری
سازمان آزادی زن
۱۸ اکتبر ۲۰۰۶

www.azadizan.com

Saturday, October 21, 2006

29/11/1385 آزادی زن 10 (دانلود)؛


آزادی زن ،نشریه ای از سازمان آزادی زن
مطالب این شماره

مقاومت وسیع روی دیگر سکه سرکوب وسیع
واقعیت جنبش آزادی زن در ایران متن ؛ سخنرانی آذر ماجدی در کنفرانس بین المللی شورای زنان مبارز در شهر دوسلدورف، آلمان
سخنی با شیرین عبادی – اسماعیل مولودی
گفتگوی پروین کابلی با شاهرخ رئیسی در مورد همجنسگرایان ایرانی، سازمانیابی و فعالیتهای آنها(4
دولت آلمان به اسلام سیاسی باج میدهد و
....

Tuesday, October 17, 2006

حجاب و هويت اجتماعى انسان

مصاحبه آزادى زن با حميد تقوايى
آزادى زن: ژاک شيراک ميگويد جهت حفظ وحدت ملى جمهورى فرانسه و مبانى لائيسيته قوانين آن، خواهان ممنوعيت حجاب و ساير علائم مذهبى در محلهاى آموزشى و محيطهاى کار است، آيا شما موافق اين نوع ممنوعيت هستيد، چرا؟
حميد تقوايى: بله من کاملا موافقم، البته نه به آن دلايلى که آقاى شيراک ميگويد. نميدانم کارگر فرانسوى چقدر با آقاى شيراک و امثال او احساس وحدت ميکند. بحث بر سر وحدت ملى و اين نوع خزعبلات ناسيوناليستى که معمولا دولتها از هر فرصتى براى حقنه کردن به مردم استفاده ميکنند نيست. لائيسيته بيشتر مساله را توضيح ميدهد. اما به نظر من حتى لائيک بودن قوانين هم، بيان کامل و جامعى از مساله بدست نميدهد. به نطر من اگر قرار بود امروز انقلابيون کبير فرانسه در مورد ممنوعيت حجاب نظر بدهند به مبانى جامعه مدنى و حقوق شهروندان رجوع ميکردند و من هم به همين دليل با ممنوعيت حجاب موافقم. بحث من اينست که شهروندان از نظر حقوقى با هم برابرند و ازينرو هويت قومى و مذهبى و فرقه اى و کاستى و طبقاتى آنها نبايد در مناسبات اجتماعى که با يکديگر برقرار ميکنند ملاک قرار بگيرد. حجاب مانند هر نوع پوشش و يا آرايش و علائم ظاهرى ديگرى که مذهب و قوميت و کلا هويت ويژه اى علاوه بر شهروندى افراد را به نمايش ميگذارد، با اين اصل ملاک قرار دادن هويت اجتماعى افراد مغاير است و بايد ممنوع شود. بعبارت ديگر من به همان دليلى با حجاب مخالفم که با ذکر مذهب افراد در شناسنامه و اوراق هويتيشان مخالفم.
آزادى زن: به نظر ميرسد بحث شما فراتر از سکولاريسم و لائيسيته و يا جدائى مذهب از آموزش و پرورش است. آيا اين نوع برخورد، در اين مورد مشخصى که بروشنى ناشى از هجوم اسلام سياسى است مقابله با مذهب را کند نميکند؟ آيا اين شيوه برخورد بيش از حد کلى نيست؟
حميد تقوايى: درست است بحث من فراتر از سکولاريسم و لائيسيته است، اما اين به معنى کند شدن حمله به اسلام سياسى نيست. بلکه بر عکس نقد عميق تر و پايه اى ترى از دخالت مذهب نه تنها در دولت و آموزش و پرورش بلکه در کليه شئون و مناسبات اجتماعى است. به نظر من عميق ترين نقد مذهب، با حرکت از هويت اجتماعى انسانها آغاز ميشود. اين مبناى کار ما نه تنها در نقد مذهب بلکه در نقد ناسيوناليسم و راسيسم و قومى گرى هم هست. فعلا مساله مورد بحث ما در اينجا حجاب است. از زاويه سکولاريسم و جدائى مذهب از دولت و آموزش و پرورش ميشود تا ممنوعيت حجاب براى دختران زير سن قانونى، و ممنوعيت حجاب در ادارات و مدارس دولتى به پيش رفت و حداکثر آنرا به ديگر ظواهر و علائم مذهبى نيز بسط داد. اما هنوز در بخش وسيعى از جامعه حجاب و ديگر ظواهر مذهبى مجاز باقى ميماند: در تمامى موسسات خصوصى، در کارخانه ها و واحدهاى توليدى، در همه سازمانها و مجامعى که نه محيط کارند و نه موسسه آموزشى و غيره. با اتکا صرف به سکولاريسم حجاب و لباس و تزئينات و ظواهر مذهبى هنوز از بخش اعظم جامعه جمع نشده است، در حاليکه در تمامى اين محيط ها نيز اين ظواهر به همان اندازه براى زنان و بحال کل جامعه مضر و مخربند. اگر بعنوان مثال حجاب در مدرسه و يا اداره دولتى با اصل سکولاريسم مغاير است، تبليغ مذهب معينى است، زن را در موقعيت فرودستى قرار ميدهد، بين انسانها تفرقه مياندازد و غيره، در بقيه جامعه هم همينطور است. سکولاريسم نميتواند وارد اين عرصه ها شود و لذا عملا کاربست محدود و ناقصى پيدا ميکند. تازه اين در برخورد به مذهب است. قومى گرى و ناسيوناليسم و راسيسم و هويتهاى ضد انسانى ديگر رايج در جامعه که کلا از حيطه سکولاريسم خارج است. پاسخ آنستکه بايد از هويت اجتماعى انسانها شروع کرد تا بتوان حتى در همين سطح حقوقى کل مذهب و ناسيوناليسم و قومى گرى و هويتهاى ضد انسانى ديکر را از جامعه جارو کرد.
آزادى زن: منظورتان اين است که اين زاويه نقد شما دست به ريشه ميبرد، چرا؟
حميد تقوائى: مارکس ميگويد براى انسان ريشه خود انسان است. اگر ميخواهيد يک مساله سياسى و اجتماعى را ريشه اى حل کنيد بايد به انسان رجوع کنيد و انسانيت را محور قرار بدهيد. به نظر من هويت اجتماعى افراد جامعه مستقيم و بلاواسطه به انسانيت آنها مبتنى است. اصولا انسان انسان است چون موجودى اجتماعى است، انسانيت انسان بدون اجتماعى بودن او و نقشى که اجتماع در موجوديت انسانها، تاريخا براى نسل بشر و در زندگى هر فرد و عضو جامعه در هر مقطع معين از اين تاريخ، داشته و دارد اصولا قابل تصور نيست. ديگر هويتهائى که در طول تاريخ جوامع طبقاتى به انسانها نسبت داده شده، هويت مذهبى و ملى و قومى و غيره و خود هويت طبقاتى، همه ناشى از بيگانگى انسانها از اين هويت اجتماعى، عجز و ناتوانى آنها در درک موقعيتهاى نابرابر و مصائب و بيحقوقيهاى ناشى از وجود طبقات و طبقاتى بودن جوامع، و نوعى تسکين و توجيه اين موقعيتهاى غير انسانى است. مذهب و قوميت و مليت در نهايت و در عميق ترين سطح محصول از خود بيگانگى انسانها در جوامع طبقاتى اند. ازينرو نقد راديکال مذهب و مليت و قوميت بايد از اين از خود بيگانگى شروع کند و موجوديت اجتماعى انسانها را، در مقابل همه اين نوع تقسيمبنديها که همه به نحوى عارضه جوامع طبقاتى هستند، ملاک قرار بدهد و برجسته کند. نه تنها در نقد اسلام سياسى، بلکه در نقد مذهب بعنوان يک سيستم عقيدتى و فکرى و يک امر خصوصى نيز نقطه رجوع ما بايد هويت اجتماعى انسانها باشد.
آزادى زن: ولى هجومى که در غرب براى رسميت دادن به حجاب شروع شده مستقيما حاصل اسلام سياسى است، آيا در اين مورد هم سکولاريسم ناقص است؟
حميد تقوايى: بله اينطورست. سکولاريسم حتى در سطح حقوقى، نقد سطحى و الکنى از اسلام سياسى است. من ميپرسم خود اسلام سياسى حاصل چيست؟ حاصل عقب گرد سياسى فرهنگى غرب در مقابل خطر چپ و سوسياليسم است. حاصل سياست خارجى سرمايه دارى غرب در دهه هشتاد در مقابله با قطب شوروى و در دهه نود براى سلطه بر جهان يک قطبى پس از جنگ سرد است. حاصل مشخصا مقابله غرب با انفلاب ٥٧ ايران و مقابله با نفوذ شوروى در افغانستان و در سطح فرهنگى حاصل تزهاى منحط نسبيت فرهنگى و پست مدرنيسم و بازگشت به مذهب حتى در خود جوامع غربى است. حاصل مقابله ارتجاع جهانى با سوسياليسم و جوهر انسانيش و حتى عقب نشينى بورژوازى از ايده هاى راديکال و مترقى انقلاب کبير فرانسه است. فکر نميکنم کسى تصور کند که بدون جمهورى اسلامى و طالبان و نسبيت فرهنگى و پست مدرنيسم امروز حجاب حتى در ده کوره هاى اروپا هم براى کسى مساله ميشد. درست است، بايد به جنگ اسلام سياسى رفت اما اين جنگ در اساس و جوهر خود مبارزه ايست بين سوسياليسم و کاپيتاليسم در آغاز قرن بيست و يکم. اين يک ميدان نبرد مهم ما سوسياليستهاست. همانطور که در مقابله با تروريسم اسلامى و تروريسم دولتى غرب پس از يازده سپتامبر ما پرچم جهان متمدن را برافراشتيم امروز هم در مقابله با حجاب بايد به نمايندگى از جبهه سوم، جبهه مردم متمدن دنيا، سخن بگوئيم. پاسخ ما در نهايت سوسياليسم است، اما مثل تمامى عرصه ها و جبهه هاى ديگر در اين مورد هم در دل همين جوامع موجود جواب مشخص خودمان را داريم. سکولاريسم و لائيسيته جزئى از اين جواب هست اما همانطور که گفتم کل مساله را حتى در سطح حقوقى حل نميکند. به نطر من در بر خورد به مساله حجاب، جهان متمدن با اصل قرار دادن هويت اجتماعى انسانها نمايندگى ميشود. ما بايد در برابر بورژوازى منحط و اسلام سياسى مخلوق او هر دو، هويت اجتماعى شهروندان را قرار دهيم. اين پاسخ حقوقى و عملى در همين جوامع موجود، در قبال نه تنها اسلام سياسى، بلکه قومى گرى و راسيسم و ناسيوناليسم منحط سر بر آورده از دنياى پس از جنگ سرد است.
آزادى زن: منظور شما اين است که در جهان معاصر سکولاريسم نحيفتر از آن است که حتى در مقابل تهاجم سياسى دين از دستاوردهايش دفاع کند؟ پرچم دفاع خود شما از اين دستاوردها کدام است؟
حميد تقوائى: سکولاريسم در خود امر مترقى ايست که بايد خواهان تحقق آن در همه جوامع بود، اما مساله آنست که بخصوص امروز نقد سکولاريستى مذهب ديگر کافى نيست. اجازه بدهيد بيشتر مساله را بشکافيم. ببنيد، اگر امروز عليرغم انقلاب کبير فرانسه و تسويه حساب متفکران اته ئيست عصر روشنگرى با خدا، مذهب هنوز وجود دارد بخاطر آنست که بورژوازى به آن نيازمند است. مذهب در جوامع امروزى هر روز دوباره باز توليد ميشود، و وجودش بخاطر نياز امروز بورژوازى به مذهب است. ضرورت وجودى پاپ و واتيکان و اسلام سياسى در عصر ما همان نيست که در دوران فئودالى بود. بورژوازى به برده دارى نيازى نداشت و آنرا ريشه کن کرد. هم در سطح فکرى و نظرى و هم در سطح سياسى و اجتماعى. همين کار را هم ميتوانست با مذهب بکند. اما نميشود طبقات را پذيرفت و مذهب را کنار گذاشت. بورژوازى نه ميخواست و نه ميتوانست از جدا کردن کليسا از دولت فراتر برود. همانطور که در عرصه آزادى نميتواند از دموکراسى پارلمانى فراتر برود. شما از تهاجم سياسى دين صحبت ميکنيد ولى همانطور که در پاسخ به سئوالهاى قبلى اشاره کردم زمينه ساز و علت وجودى اين تهاجم خود بورژوازى غرب است. پيشروان انقلابى بورژوازى در نقد جوامع فئودالى تا بيرون راندن خدا از حيطه فلسفه و علم و دولت و آموزش و پرورش پيش رفتند، اما در برابر نقد سوسياليستى، در برابر متفکرين انقلابى طبقه کارگر، ناگزير شدند که خدا را دوباره در همه اين عرصه ها وارد کنند. عروج و يکه تازى امروز اسلام سياسى در نهايت محصول اين عقب گرد و انحطاط است. مساله تنها اين نيست که سکولاريسم از نقد ريشه اى مذهب قاصر است، مساله اينست که امروز بورژوازى هم در سطح فکرى و عقيدتى و در فلسفه سياسيش و هم در سطح سياست عملى از سکولاريسم دست شسته است. نقد متفکرين انقلابى بورژوازى به مذهب و ايده آل يک جامعه برى از مذهب، مثل ايده آزادى و برابرى در انقلاب کبير، يک توهم و يک تناقض است. اين تناقص را دو جور ميشود حل کرد. راه بورژوائى حل اين تناقض همانست که در تاريخ معاصر دنيا شاهدش بوده ايم. بورژوازى حاکم از همان بدو بقدرت رسيدن از توهمات انقلابيش بيشتر و بيشتر فاصله گرفت، بيشتر " واقع بين" شد و دوباره براى مذهب در سياست و جامعه جا باز کرد. اين راه حل بورژازى براى حل تناقض بين مقابله با مذهب و حفظ جامعه طبقاتى است. در مقابل طبقه کارگر سوسياليست ميخواهد اين مساله را به نفع ايده هاى انقلابى اته ئيستهاى عصر روشنگرى حل کند. يعنى اساس وجود مذهب استثمار و تقسيم جامعه به طبقات را ملغى کند و بر بياندازد. اين يعنى مقابله با عقب گرد بورژاوزى از ايده هاى انقلابى اوليه اش و مهمتر از آن فراتر رفتن از اين ايده ها. اسلام سياسى را ديگر با سکولاريسم و لائيسم نميشود کنار زد، بايد کل نظام گنديده سرمايه دارى که به اسلام سياسى نيازمند است را بر انداخت. پرچم ما در مقابله با مذهب، همانطور که در عرصه رهائى زن و آزادى و برابر انسانها، سوسياليسم است. و در عين حال براى هر ميليمتر سوق دادن جوامع امروزى به جوامعى سکولار و براى بيرون راندن مذهب از هر گوشه و زواياى جوامع موجود با تمام قوا ميجنگيم. سکولاريسم با وجود اهميت خواستهايش، تنها بيان حداقل خواستهاى مردم است. به نظر من اتکا به هويت اجتماعى انسانها در هر دو سطح، در مبارزه استراتژيک ما براى سوسياليسم، و در بيرون راندن مذهب از جوامع موجود هر دو، اسلحه برا و توانائى است. اين هم ميتواند مبناى فلسفه حقوقى ما در جوامع موجود باشد و هم گامى براى رسيدن به هدف نهائى ما. سوسياليسم حد نهائى و کامل بازگشت انسانها به هويت اجتماعى خويش است.
آزادى زن: به هويت اجتماعى شهروندان تاکيد ميکنيد، مشخصا اين به چه معناست؟ و چرا نقد جامع ترى از سکولاريسم است؟ ممکن است توضيح دقيقترى بدهيد؟
حميد تقوايى: بحث من مشخصا اينست: ما بايد در سطح حقوقى و از نطر فلسفه حقوق شهروندان در جوامع موجود اصل هويت اجتماعى انسانها را مبنا قرار بدهيم. به نظر من انسانها در مناسبات اجتماعى با يکديگر بايد بعنوان شهروند، بعنوان عضو متساوى الحقوق جامعه، و نه فردى از يک مذهب و فرقه و مليت و قوم و قبيله و کاست و رده اجتماعى و طبقاتى معين، و بطور کلى هر نوع هويتى که به آنان موقعيتى متفاوت از ديگران بدهد، ظاهر شوند. اين پايه مفهوم شهروندى است. در جوامع غير مدنى، مثلا در جوامع قرون وسطائى افراد اساسا به اشراف و رعايا تقسيم ميشدند و بعد هم صدها فرقه مذهبى و عشيره اى و قبيله اى و کاست و اقشار مختلف اجتماعى هر يک حقوق و موقعيت ويژه خود را در جامعه داشتند. اشراف، روحانيون، رعايا، صنعتگران و صاحبان حرفه، جنگجويان، و در دل اين تقسيمبندى، فرقه هاى مختلف مذهبى و قومى و غيره هر يک حقوق ويژه يا بيحقوقى هاى ويژه خود را داشتند. اين موقعيت در ظاهر اين افراد، در لباس و آارايش و آداب و سلوکشان خود را نشان ميداد و اين يک امر الزامى، اگر نه از لحاظ قانونى - اصولا قانون در اين جوامع ماقبل بورژائى معنا و کاربرد اجتماعى چندانى نداشت- بلکه يک اجبار سنتى مذهبى و کاستى بود. کسى نميتوانست لباس و آرايش و محل زندگى و رفتار و سلوکى به غير از آنچه رده اجتماعى و طبقاتى و قومى و مذهبى اش معين کرده بود داشته باشد. اصولا مفهوم شهروند و عضو جامعه وجود خارجى نداشت. عصر روشنگرى و انقلاب کبير فرانسه به نقد نظرى و عملى اين جهان کهن برخاست و جوامع مدنى را پايه گذاشت. يکى از مبانى جامعه مدنى برابرى حقوقى افراد و جانشين شدن هويت اجتماعى افراد در مناسبات اجتماعى با هويت مذهبى و قومى و طبقاتى و سکتى آنها در جامعه فئودالى است. امروز بورژوازى، همانطور که گفتم اساسا در مقابله با خطر سرخ، از ايده هاى راديکال عصر روشنگرى دست شسته و خود دوباره زمينه تقسيمبندى جوامع را بر اساس مذاهب و قومى گرى و راسيسم و ناسيوناليسم منحط و اين نوع هويتهاى ضد انسانى فراهم آورده است. امروز ما سوسياليستها بايد اين پرچم را بلند کنيم. همانطور که کلا در عرصه آزاديهاى سياسى و حقوق زنان و غيره چنين کرده ايم. وقتى شما هويت اجتماعى انسانها را اصل قرار بدهيد، آنوقت روشن ميشود که چرا حجاب بايد نه تنها از ادارات و مدارس بلکه از هر موسسه و نهادى که انسانها با يکديگر وارد مناسبات و روابط اجتماعى ميشوند، جمع شود. وقتى فلسفه حقوقى شما تاکيد بر هويت اجتماعى انسانها باشد آنوقت روشن ميشود که چرا بايد حجاب و هر نوع آرايش و تظاهر مذهبى و فرقه اى و قومى و غيره در روابط اجتماعى ممنوع اعلام شود. هويتهاى غير مدنى جامعه مدنى را مختل ميکنند. در کلاس درس اگر شاگردان و يا معلم ظاهرشان نشان بدهد که صرب و کروات هستند، و يا مسلمان و يهودى، و يا بهائى و شيعه، و يا هندو و مسلمان و يا چچن و روس، و غيره و غيره، آنوقت در آن مدرسه هر فعل و انفعالى انجام ميشود بجز آموزش و پرورش. در کارخانه ها و ادارات و بيمارستانها و انجمنها و تيمهاى ورزشى و مجامع فرهنگى و هنرى و حتى فروشگاهها و وسائل حمل و نقل عمومى وغيره هم همينطور. در ارتباط قرار گرفتن افراد با اين نوع هويتهاى غير انسانيشان کار همه اين موسسات را مختل ميکند. ممکن است بگوئيد ممنوعيت حقوقى راه حل نيست و بايد همزيستى و صبر و تحمل ديگران و غيره را در جامعه بالا برد. در مورد تفاوتهاى طبيعى مثل رنگ پوست و نژادهاى مختلف اين درست است، چون افراد نميتوانند تفاوتهاى طبيعى خود را پنهان کنند و لذا راه حل ديگرى بجز تاکيد بر همزيستى و تولرانس قابل تصور نيست. ولى در مود فرقه هاى مذهبى و ملى و راسيستى اين نه تنها راه حل نيست بلکه اصلا مساله را درست نميشناسد. مساله اساسا بخاطر وجود تعصبات ملى و مذهبى ايجاد شده است. کسى که تعصب به مذهب و مليتش نداشته باشد اصرارى هم به حفظ ظاهر و لباس مذهبى و قوميش نخواهد داشت. نميتوانيد به يهودى و هندو و صرب و چچن و مسلمانى که دست از لباس و ظاهر قومى و مذهبيش نشسته بخواهيد که نسبت به اقوام و مذاهب ديگر تعصب نداشته باشد. اگر تعصب نداشت که اصلا مساله اى نداشتيم. بايد از لحاظ قانونى از تظاهر فرقه اى ممنوعش کنيد، و در سطح فرهنگى و عقيدتى هم بجاى تحمل ديگران - که آخرش ما را به تز نسبيت فرهنگى ميرساند- روشنگرى در مورد هويت اجتماعى و انسانى افراد جامعه را در دستور کارتان بگذاريد. راه حل به نطر من اينست. ين حرف تازه اى نيست. بورژوازى در انقلاب کبير فرانسه همين کار را کرد چون ميخواست بجز موقعيت اقتصادى انسانها بعنوان صاحبان وسائل توليد و صاحبان نيروى کار، تفاوت ديگرى بين آنها نباشد. و امروز ما سوسياليستها خواهان اين امر هستيم چون ميخواهيم هيچ چيزى جز هويت طبقاتى افراد جامعه را تقسيم نکند. اين نه تنها در همين جوامع موجود زندگى بهتر و انسانى ترى را ممکن ميکند بلکه اجازه ميدهد ما شفاف و روشن تقسيمبندى جامعه به طبقات را هدف نقد و حملات خود قرار بدهيم و راه خود را براى برکنار زدن اين آخرين مانع و رسيدن به سوسياليسم هموار کنيم.
آزادى زن: اجازه بدهيد به مساله حجاب برگرديم. شما به ايده هاى انقلابيون انقلاب کبير فرانسه اشاره کرديد. ممکن است بگويند يکى از اين ايده ها آزادى پوشش است و شما با ممنوعيت حجاب، حال با هر فلسفه حقوق اى، اين آزادى را سلب ميکنيد. پاسخ شما چيست؟
حميد تقوايى: به اين سئوال در دو سطح ميشود جواب داد. اول آنکه حجاب صرفا نوعى لباس، مثل مثلا کت و دامن، نيست. اگر بود بى حجابى کسى در رژيم اسلامى جرم نبود و با شلاق و اسيد پاسخ نميگرفت. حجاب يک اجبار مذهبى است، حتى اگر زن خود آنرا انتخاب کرده باشد. حجاب نوعى از لباس نيست که مثلا در رنگ و نوع پارچه و برش و دوختش با بقيه لباسها متقاوت باشد. حجاب بسته بندى زن بعنوان يک کالاى جنسى است. بايد ملک شوهر و برادر و پدر از "چشم نامحرم" مصون بماند. تعلق زن به مرد و فرودستى و بردگى زن در خود حجاب مستتر است. در نقد حجاب آنرا سمبل فرودستى زن مينامند، اين کافى نيست. سمبل يک امر، هر چند هم آن امر ارتجاعى باشد، ميتواند خودش فى النفسه بى آزار باشد. مثل پرچم که سمبل ناسيوناليسم است و يا ستاره داوود که سمبل صهيونيسم است. اما حجاب تنها سمبل نيست، خودش قى النفسه عامل فرودستى و بردگى زن است. مثل کفش چوبى زنان چينى که از تحرک زن جلوگيرى ميکرد، حجاب نيز خود عامل تحکيم و بقاى فرودستى زن است. اگر کسى ميتواند غل و زنجير بردگان را بحساب زيور آلات آنان بگذارد، حجاب را هم ميتوان بحساب نوع لباس زنان گذاشت. و اما در يک سطح پايه اى ترى وقتى به زمينه اجتماعى وفلسفه آزادى پوشش رجوع ميکنيد ميبينيد باز همان نبرد بين جامعه مدنى و جوامع قرون وسطائى در اينجا هم جريان دارد. آزادى پوشش در اساس براى رايج کردن لباس سيويل در جامعه، لباس استاندارد براى همه شهروندان در مقابل لباسهاى اجبارى مذهبى و فرقه اى و کاستى و طبقاتى در جوامع فئودال مطرح شد. آزادى پوشش يعنى لباس نبايد يک اجبار مذهبى و فرقه اى باشد، نبايد ظاهر کسى نشان بدهد که جزء اشراف است و يا جنگجويان و يا روحانيون و يا رعايا و صنعتگران و يا مذهب و فرقه و يا عقايدش .چيست. در اينجا هم بورژوازى انقلابى سيصد سال قبل ميخواست بجز تفاوت اقتصادى و فقر و ثروت عامل ديگرى باعث تفاوت در لباس و ظاهر افراد نباشد. آزادى پوشش روى ديگر رواج لباس سيويل، لباس استاندارد براى همه شهروندان است. به بهانه آزادى پوشش دوباره حجاب را وارد جامعه کردن شوخى تلخى است که تنها در زمانه به قهقرا رفته ما و بر پايه تز هاى ارتجاعى نسبيت فرهنگى و پست مدرنيسم و نفى هويت جهانشمول انسانها ممکن شده است. و بالاخره در رابطه با آزادى پوشش بايد اشاره کنم که اين حق مانند تمام حقوق ديگر به اين معنا نيست که همه شهروندان در هر لحظه و همه جا ميتوانند از آن استفاده کنند. بسيارى از موسسات و ادارات و محيطهاى کار، کد لباس دارند. همانطور که آزادى بيان به اين معنا نيست که شما ميتوانيد در ساعت کار و در اداره و يا کارخانه تان بالاى چهار پايه برويد و سخنرانى کنيد، آزادى پوشش هم به معناى پوشيدن هر نوع لباسى در هر موقعيتى نيست. حجاب هم حتى اگر قبول کنيم که نوعى لباس است، تنها در موقعيتهائى آزاد است که زنان در ارتباط اجتماعى با ديگران قرار نگيرند. يعنى در خانه هايشان و يا در کوچه و خيابان. در محيط کار و آموزش و مجامع فرهنگى و ورزشى و غيره حجاب بايد ممنوع اعلام شود و اين نه تنها مغايرتى با اصل آزادى پوشش ندارد بلکه ادامه و نتيجه آنست.
زادى زن: وقتى شما از ممنوعيت حجاب در محيطهاى آموزش و کار صحبت ميکنيد، مخالفينتان به شما اتهام " اجبار در بى حجابى" ميزنند، پاسختان به آنها چيست؟
حميد تقوائى: اولا بحث من فقط ممنوعيت حجاب نيست بلکه ممنوعيت هر نوع تظاهر مذهبى، قومى، ملى، نژادى و غيره است و ثانيا نه فقط در محيطهاى آموزش و کار بلکه در هر موسسه و اجتماعى که انسانها با يکديگر رابطه اجتماعى برقرار ميکنند. من ظاهرا دارم اتهام خودم را سنگين تر ميکنم، اما دقيقا با بسط مساله است که به راه حل آن و منطق انسانى اين راه حل ميرسيم. اساس بحث، همانطور که در پاسخ به سئوالات قبلى توضيح دادم، اينست که انسانها در مناسبات اجتماعى با يکديگر، حال در کارخانه و مدرسه باشد و يا در يک انجمن فرهنگى و تيم ورزشى و يا در وسائل نقليه عمومى و غيره، بايد بعنوان شهروند، يعنى صرفا با هويت اجتماعى خود ظاهر شوند. چرا؟ علت روشن است هويت هاى غير اجتماعى با هدف و علت وجودى اين سازمانها و اجتماعات مغاير است، متناقض است و فعاليت آنها را مختل ميکند. حجاب و کلا لباس و ظاهر ويژه هر مذهب، نوعى جداسازى خود از بقيه و عامل تفرقه و تمايز و اختلاف با ديگران است. و بنابر اين با کار و هدف نهادها و موسسات و اجتماعاتى که بر مبناى تجمع و همکارى و اشتراک مساعى افراد، يعنى دقيقا هويت اجتماعى آنان تشکيل شده است، در تناقض قرار ميگيرد و ميبايد ممنوع شود. تفرقه و جدائى اعضاى جامعه از يکديگر تنها يک وجه قضيه است. در يک سطح پايه اى تر مساله اينست که در جامعه و مناسبات اجتماعى بين افراد، هويتهاى مذهبى و ملى و قومى و نژادى آنها اساسا نبايد برسميت شناخته شود. کارمند و کارگر و شاگرد مدرسه و راننده و مسافر اتوبوس بعنوان يک شهروند و انسان عضو جامعه در اين موقعيتها قرار گرفته اند و نه بعنوان يک مسلمان و يهودى و يا فارس و ترک و يا سياهپوست و يا سفيد پوست. لباس و ظاهر مذهبى، درست مانند ذکر مذهب افراد در شناسنامه و يا فرم تقاضاى کار و ديگر اسناد رسمى، اين اصل برسميت نشناختن هويت مذهبى را نقض ميکند. ما ميگوئيم مذهب نبايد در اسناد رسمى ذکر شود چون با هر نوع حق و يا محدوديت و هر نوع استثنا قائل شدن و برخورد و مناسبات ويژه، منفى يا مثبت، تعصب آميز و يا ملاطفت آميز، بر مبناى مذهب افراد مخالفيم. کسى که شناسنامه مذهبى اش را بر سرش کشيده راه را براى همه اين نوع برخوردها باز ميکند. اين هم دليل پايه اى ديگرى در ممنوعيت حجاب در نهادها و اجتماعات است.
آزادى زن: ولى ممکن است گفته شود حجاب امرى خصوصى است و با ذکر مذهب افراد در اوراق رسمى فرق ميکند. حتى اگر حجاب را يک امر مذهبى، و نه صرفا يک نوع پوشش، در نظر بگيريم باز هم ميشود آنرا امرى خصوصى تلقى کرد، درست همانطور که مذهب را بعنوان يک امر خصوصى برسميت ميشناسيم. بنابراين ممنوعيت حجاب به اين معناست که شما حقى را که قانون بعنوان يک امر خصوصى برسميت شناخته، نقض کرده ايد. در اين باره چه ميگوئيد؟
حميد تقوائى: اجازه بدهيد ابتدا در مفهوم مذهب امرى خصوصى است کمى دقيقتر شويم. معمولا چنين فهميده ميشود که جدائى مذهب از دولت براى خصوصى شدن مذهب کافى است. بعبارت ديگر مذهب خصوصى نقطه مقابل مذهب دولتى، و يا دخالت مذهب در دولت، فهميده ميشود. اين استنباط غلط است. در مورد مالکيت هم همين اشتباه رايج است. مالکيت دولتى بر وسائل توليد معادل لغو مالکيت خصوصى گرفته ميشود. در حاليکه در نقطه مقابل مالکيت خصوصى، مالکيت اجتماعى قرار دارد و نه دولتى. ( البته اين "اشتباه" دلايل طبقاتى خودش را دارد که اينجا واردش نميشويم). مذهب امر خصوصى افراد است نيز به اين معناست که مذهب امرى اجتماعى نيست و نه اينکه فقط دولتى نيست. جدائى مذهب از دولت و از آموزش و پرورش تنها يک جنبه از اين غير اجتماعى بودن مذهب است. مذهب وقتى واقعا و تماما به امرى خصوصى تبديل ميشود که به عنوان يک امر اجتماعى نقد و نفى شود، و يا در وجه حقوقى، بعنوان يک امر اجتماعى ممنوع شود. ما در اسناد حزب اين امر را با عنوان "کوتاه کردن دست مذهب از جامعه" مطرح ميکنيم. برنامه ما در برخورد به مذهب در همين سطح حقوقى، فراتر از جدائى مذهب از دولت و آموزش و پرورش است. مذهب بايد از جامعه جدا شود. افراد ميتوانند عقايد مذهبى داشته باشند، ميتوانند مناسک و آداب و مراسم مذهب خود را بجا بياورند، پوشش و علائم و ظواهر مدهبى خود را داشته باشند، اما همه اينها بعنوان يک امر خصوصى. و امر خصوصى يعنى امر غير اجتماعى. اگر بلند گوى مسجد محل و يا روزه خوانى در منزل يک فرد مذهبى، مزاحم اهالى محل است، اينجا ديگر مذهب به امرى اجتماعى تبديل شده و بايد جلوى آن گرفته شود. لباس و ظاهر مذهبى در موسسات و نهادهاى اجتماعى نيز "مزاحم" روابط و مناسبات و "مزاحم" کارکرد متعارف و اجتماعى و سيويل آن موسسه و نهاد است، و بايد ممنوع شود. اينجا ديگر پوشش مذهبى يک امر خصوصى و فردى نيست، چون يک فعاليت اجتماعى را مختل کرده و مانع شده است. بله کاملا درست ميگوئيد، مذهب امر خصوصى است و دقيقا به همين دليل لباس مذهبى در موقعيتهاى اجتماعى افراد ممنوع است. اين غير اجتماعى ديدن مذهب، و نه صرفا غير دولتى ديدن آن، از محدوده سکولاريسم بسيار فراتر ميرود.
آزادى زن: يعنى معتقديد که سکولاريسم خواهان يک جامعه غير مذهبى نيست؟
حميد تقوائى: به نظر من بين دولت سکولار و جامعه سکولار بايد تمايز قائل شد. سکولاريسم يعنى جدائى مذهب از دولت و از آموزش و پرورش، در حاليکه اگر بخواهيم يک جامعه سکولار داشته باشيم اين ديگر کافى نيست. در جامعه سکولار بايد مناسبات اجتماعى، حتى اگر دولت در آنها دخيل نباشد، نيز غير مذهبى شود. حتى يک دولت سکولار اگر بخواهد بطور منسجمى غير مذهبى باقى بماند و دچار تناقض نشود بايد تا سطح جدائى مذهب از مناسبات اجتماعى به پيش برود. صرف جدائى مذهب از دولت بويژه امروز که با سياسى شدن مذهب و اسلام سياسى مواجهيم، در مورد مکان و دخالت مذهب در جامعه چيزى نميگويد. بهمين دليل هم ميبينيم کسانى مثل گنجى و نوه خمينى در ايران ميتوانند اسم سکولار بخودشان بگذارند و با حضور مذهب در مناسبات اجتماعى نيز هيچ مخالفتى نداشته باشند. گرچه سکولاريسم اينان حتى جدائى مذهب از دولت را به نحو مسخ شده و الکنى بيان ميکند، اما در اساس اين بى تفاوتى سکولاريسم در نقد حضور اجتماعى مذهب است که اجازه چنين برداشتهائى را ميدهد. وقتيکه جامعه سکولار هدف و اساس سياست شما نباشد آنوقت راه براى تعبيرات ارتجاعى از دولت سکولار هموار ميشود. تا آنجا که امروز ما شاهد آنيم که دولت سکولار نه تنها از جانب نمايندگان از گور برخاسته بورژواوى در ايران، بلکه از جانب بورژواوى و دولتهاى غربى نيز، بويژه وقتى نوبت دولت در کشورهاى جهان سومى نوع ايران ميرسد، تماما کنار گذاشته ميشود. دولت قومى - ملى - مذهبى که در عراق سر هم کرده اند تنها يک نمونه از اين پشت پا زدن رسمى و علنى به سکولاريسم به هر تعبيرى و کلا هر نوع مفهوم مدرن و مدنى از دولت و جامعه است.
آزادى زن: شما به جدائى مذهب از مناسبات اجتماعى در يک جامعه سکولار اشاره کرديد. آيا در چنين جامعه اى اصولا جائى براى حجاب ميماند؟ آيا آزادى فرد در انتخاب حجاب تماما نفى نميشود؟
حميد تقوائى: ممنوعيت حجاب در مناسبات اجتماعى نافى آزاديهاى فردى نيست. هر کس آزاد است بعنوان يک فرد يعنى خارج از مناسبات اجتماعى - در خانه و مجامع خصوصى، در کوچه و خيابان و يا در اتومبيل شخصى و موقعيتهاى نظير آن که شخص وارد رابطه اجتماعى با ديگران نشده است - با هر نوع لباس و آرايش و تزئينى ظاهر شود.
آزادى زن: ولى هنوز اين سئوال باقى ميماند که شما ميخواهيد تفاوتهاى فردى را، لااقل در جامعه و مناسبات اجتماعى، نفى کنيد. آيا اين همان اتهام هميشگى است که سوسياليسم يعنى از بين بردن تفاوتهاى فردى، يعنى لباسهاى متحد الشکل و يکسان. پاسخ شما چيست؟
حميد تقوائى: آنچه آزادى افراد در انتخاب پوشش را نقض ميکند حجاب و کلا لباس و ظاهر مذهبى است. بعبارت ديگر اين هويت مذهبى و قومى و ملى انسانهاست که با آزاديهاى فردى متناقض است و نه هويت اجتماعى آنها. ديدگاهى که افراد را صرفا بعنوان شهروندان جامعه برسميت ميشناسد در واقع از اختيار و آزادى فردى در تمام امور و از جمله انتخاب پوشش دفاع ميکند. ما ميگوئيم چيزى جز سليقه و ذوق فردى نبايد در انتخاب پوشش افراد دخالت کند. ما خواهان دادن اختيار کامل به افراد جامعه هستيم. مذهب کاملا عکس اين را ميگويد و ميخواهد. پاى خدا و گناه و ثواب و بهشت و دوزخ را در پوشش زنان به ميان ميکشد و لباس متحدالشکلى را براى زنان تجويز ميکند. فرديت زنانى که حجاب بر سر کشيده اند نه تنها در انتخاب لباس، بلکه در عرصه وسيعى از حقوق فردى و اجتماعى نفى و پايمال ميشود. اصولا هويت مذهبى، و همينطور ملى و قومى و نژادى، لازم شده است تا اختيار و آزادى فردى نفى شود و نمايندگان زمينى مذهب و بزرگان قومى و ملى، يعنى بورژوازى حاکم، بجاى افراد تصميم بگيرند. حجاب آزادى فردى نيست، يک جبر مذهبى است. و متحد الشکل شدن زنانى که به اين اجبار تن داده اند اولين و ابتدائى ترين عارضه حجاب است. سوسياليسمى که من از آن صحبت ميکنم بر عکس جنبش بازگرداندن اختيار به انسان است، اختيار در همه وجوه زندگى انسانى!
آزادى زن: ادعا ميشود که استفاده از حجاب در جوامع غربى، پافشارى بر هويت مهاجرينى است که تحت فشار راسيسم و بى حقوقى خود دولتهاى غربى هستند، حجاب را نوعى اعتراض اجتماعى براى کسب هويت خود ميدانند، به نظر شما آيا حجاب در اين جدال چنين مکانى دارد؟
حميد تقوائى: بازگشت حجاب به اروپا اساسا امرى سياسى است. نوعى تعرض اسلام سياسى است که همانطور که در پاسخ به سئوالات قبلى گفتم خود بورژوازى غرب به آن ميدان داده و حالا گريبان خودش را گرفته است. اما اين عقبگرد سياسى در سطح فردى و روانشناسى اجتماعى مهاجرين به شکل کسب يک هويت متمايز از و متعرض به جوامع غربى خود را نشان ميدهد. اين روى ديگر سکه راسيسم و برخورد تحقير آميز به مهاجرين در اين کشورهاست. راسيسم و مذهب اينجا همديگر را تکميل و تشديد ميکنند. همانطور که در بعد سياسى سياستهاى ميليتاريستى نظم نوين جهانى و اسلام سياسى عامل مکمل و مشدد يکديگرند. معمولا اينطور گفته ميشود که مهاجرين در کشورهاى اروپائى دچار نوعى بحران هويتى ميشوند و سعى ميشود مساله با تقابل و تناقض بين فرهنگها و مذاهب و مليتها و آداب و رسوم متفاوت توضيح داده شود. اما علت هيچيک از اينها نيست. اساس مساله و ريشه اين بحران هويتى، عدم تحقق هويت مدنى شهروندان، مهاجر و بومى هردو، است. مهاجرى که حتى اگر روى کاغذ به شهروندى پذيرفته شده باشد، هيچگاه عملا يک عضو متساوى الحقوق جامعه بحساب نمى آيد، و شهروند بومى که هويت راسيستى و ناسيوناليستى اش بر مدنيتش پيشى ميگيرد، اين دو هويت غير اجتماعى در تقابل با يکديگر وضعيت و رابطه اى را بوجود آورده اند که از هر دوسو ارتجاعى و ضد انسانى است. تقابلى اگر هست بين اين دو نوع هويت و فرهنگ غير اجتماعى انسانهاست. هويت و فرهنگ اجتماعى انسانها جهانشمول است و با تغيير آب و خاک دچار بحران و تناقض نميشود. روشن است که براى رسيدن به اين هويت جهانشمول انسانى بايد هر نوع تظاهر به مذهب و از جمله حجاب را از روابط اجتماعى جمع کرد. با تاکيد بر هويت غير اجتماعى انسانها، بحران هويتى آنان التيام پيدا نميکند، عميق تر ميشود. فرو رفتن هر چه بيشتر مهاجرين در فرهنگ و مذهب و آداب و رسوم خودشان، يعنى دور شدن هر چه بيشتر آنان از هويت جهانشمول انسانى، و اين ريشه و اساس در واقع بى هويتى ايست که آنرا بحران هويتى مينامند. راه مقابله با راسيسم، با مذهب و ناسيوناليسم مهاجرين، با زندگى گتوئى و درجه دوم شهروندان مهاجر و بطور کلى رفع هر نوع اختلاف و تناقض و اصطکاکى که بين مليتها و مذاهب مختلف در يک جامعه وجود دارد، بيرون آمدن همه اين گروه هاى مختلف مردم از هويتهاى غير مدنى و حل بحران هويتى آنان با تاکيد بر هويت اجتماعى همگان است. اين در سطح حقوقى باز ما را ميرساند به ممنوعيت حجاب و هر نوع ديگر تظاهر مذهبى و ملى و فرقه اى در مناسبات اجتماعى بين اعضاى جامعه.
آزادى زن: موضع شما در مورد اقليتهاى ملى و مذهبى و قومى در يک جامعه چيست؟ ظاهرا از بحث شما چنين به نظر ميرسد که حقوق اين اقليتها را برسميت نميشناسيد؟
حميد تقوائى: برعکس، تنها از اين موضع است که ميتوان مدافع منسجم و پيگير حقوق اقليتها بود. تاکيد بر هويت مدنى افراد جامعه يعنى برسميت شناختن همه اقليتها بعنوان شهروند، بعنوان اعضاى متساوى الحقوق جامعه. ببينيد دو جور ميشود مدعى دفاع از اقليتها بود. يکى اينکه موقعيت و موجوديت آنها را بعنوان يک اقليت ملى و مذهبى و قومى و غيره برسميت شناخت و بعد خواستار حقوق ويژه اى براى آنان شد. و يا از پايه مساله اقليتها و هويتهاى ملى مذهبى نژادى و نظاير آنرا که به چنين اقليتهائى هويت داده است را برسميت نشناخت و همه را در کنار هم شهروندان متساوى الحقوق جامعه بحساب آورد. راه حل واقعى راه دوم است. راه اول مساله را حل نميکند آنرا تثبيت و تعميق ميکند. درست مانند آنکه کسى براى احقاق حقوق فقرا، بجاى برسميت نشناختن تقسيم جامعه به فقير و غنى و نفى اين تقسيمبندى، آنرا بپذيرد، خواهان کمکهاى ويژه به فقرا شود و در واقع اغنيا را به اطعام مساکين فرا بخواند. اين مبارزه با فقر نيست، تثبيت و تشديد آنست. وقتى در يک سطح ديگرى به مساله نگاه ميکنيد متوجه ميشويد که در اين نوع برخورد هم يک نوع درک و استنباط ماقبل جامعه مدنى و فئودالى از جامعه وجود دارد. اصولا جامعه مدنى مجموعه اى از اقليتهاى ملى و مذهبى و قومى نيست که حالا بخواهيم با احقاق حقوق ويژه هر گروه نوعى بالانس و تعادل در آن ايجاد کنيم. جامعه انسانى متشکل از انسانهاى برابر و مبتنى بر هويت اجتماعى و لذا مشترک و همگانى انسانهاست. در جامعه طبقاتى اين هويت مشترک انسانى تحت الشعاع هويت طبقاتى و ملى و مذهبى و قومى و نژادى انسانها قرار ميگيرد و نفى ميشود. و بعد هم در ادامه اين پايمال شدن هويت انسانى اعضاى جامعه "مصلحينى" هم پيدا ميشوند که ميخواهند با چسب حقوق ويژه و نسبيت فرهنگى و غيره اين موزائيک نا همگون و مسخ شده را به هم بچسبانند. فدراليسم، که امروز از جانب برخى از گروه هاى سياسى در ايران مطرح ميشود، يک قلم از اينگونه طرح هاى ارتجاعى براى سازماندادن و بايد گفت از هم پاشاندن جوامع بر مبناى درک قرون وسطائى قومى-مذهبى از جامعه انسانى است. اينها همه نسخه اى براى قيد و اسارت است و نه آزادى و رهائى. هم جامعه و هم فرد اگر بخواهد رها و آزاد شود بايد هويتهاى مذهبى و قومى و ملى و نژادى را نفى کند و به هويت اجتماعى خويش باز گردد. همانطور که قبلا هم کفتم راه حل نهائى، جامع و بازگشت ناپذير، سوسياليسم است. اما تا رسيدن به سوسياليسم و براى رسيدن به سوسياليسم بايد در همين جوامع موجود نيز در سطح حقوقى نقش و تاثير هويتهاى غير اجتماعى انسانها تماما نفى شود و يا به حداقل برسد.
آزادى زن: چرا هويت انسانى را از جنسيت و مذهب و مليت و نژاد منفک ميکنيد؟ مخالفين شما ميگويند هر انسانى در يک جغرافياى ملى و قومى و فرهنگى معين بدنيا آمده و در نتيجه به آن جغرافيا متعلق است، پاسختان چيست؟
حميد تقوائى: انسانها قبل از آنکه به جغرافياى ملى و قومى و فرهنگى خاصى متعلق باشند عضو جامعه انسانى اند. اين جامعه است که تاريخا به نسل بشر و مشخصا به هر فرد انسان در هر جغرافيا و هر جا بدنيا آمده باشد، شکل داده است. انسان بنا به تعريف، چون انسان است، داراى هويت اجتماعى است. انسانى که مجبور باشد براى شناخت خودش و معرفى خودش به مليت و مذهب و قوميتش متوسل شود، خود دچار يک بحران هويتى است. هويت اجتماعى و يا انسانيش برسميت شناخته نشده و متحقق نشده است. در سطح سياسى، پشت چنين تعلقات و هويت تراشى هاى ملى و مذهبى و قومى اهداف طبقه حاکم بر جوامع امروزى، يعنى بورژوازى، خوابيده است. احزاب و جنبشهاى مدافع مذهب و مليت و قوميت معمولا ادعا ميکنند که از اين طريق، با واسطه سربلندى و پيشرويهاى ملى و مذهبى و غيره در يک کشور و يا تامين منافع ملت و امت و يا بقول شما جغرافياى فرهنگى معين، در نهايت به خوشبختى انسان ميرسند. اما تمام مساله بر سر همين واسطه هاست. دفاع از منافع انسانى به واسطه نياز ندارد، اما البته دفاع از منافع يک طبقه معين تحت لواى انسانيت پاى جغرافياى فرهنگى و ملى و مذهبى و انواع واسطه هاى ديگر را بميان ميکشد. خدا، پرچم، آب و خاک و نژاد و غيره همه اينها ضرورى شده اند براى اينکه طبقاتى بودن جوامع و برترى و اقتصادى و سياسى يک طبقه بر جامعه را پنهان کنند و منفعت طبقه حاکمه را منافع کل جامعه وانمود کنند. در مقابل اين نوع سياستها و احزاب و دکترين هاى سياسى بايد مستقيما و بيواسطه و مستقل از هر نوع جغرافياى فرهنگى و ملى و مذهبى و هر نوع ارزشهاى مافوق انسانى، خود انسان را محور و اساس قرار داد.
آزادى زن: سئوال ديگرى که اينجا مطرح ميشود موضع بسيارى از احزاب اروپائى، که خود را مترقى و چپ نيز ميدانند، در دفاع از جريانات اسلامى در مقابل امپرياليسم آمريکا و دولتهاى امپرياليستى غربى است. اين جريانات از همين موضع با ممنوعيت حجاب نيز مخالفند. نظر شما در اين مورد چيست؟
حميد تقوائى: هر صفتى را ميشود براى اين احزاب بر شمرد بجز چپ و مترقى. در سطح سياسى اين نوع احزاب شاخص و راهنما و ملاکشان در برخورد به هر مساله و موضعگيرى در قبال هر موضوعى ضديت با آمريکاست. اينها در واقع مثل يک گروه فشار و يک گروه با منافع خاص عمل ميکنند و نه يک حزب سياسى. در منطق اينان هر حزب و جنبش و جريان اجتماعى که در برابر آمريکا قرار بگيرد مترقى و قابل حمايت است. حال اين جريان خود مثل اسلام سياسى جرثومه توحش و عقب ماندگى باشد، فرقى در موضع اينان ايجاد نميکند. اينها مدعى مبارزه با امپرياليسم هستند ولى حتى درک آنها از امپرياليسم نيز در همان حد همپالکيهاى اسلاميشان است. نيروئى که بخواهد با امپرياليسم واقعا مبارزه کند، با زائده هاى سياستهاى امپرياليستى در دو دهه اخير يعنى اسلام سياسى همراه و هم جبهه نميشود. خود اينها را بايد جزئى از سير قهقرائى جوامع غربى بحساب آورد. دفاع اين نيروها از حجاب اسلامى بعنوان يک اسلحه ضد امپرياليستى ما را بر درستى مواضعمان هم در برخورد به مساله حجاب و هم در برخورد به امپرياليسم و اسلام سياسى راسخ تر ميکند

همبستگی و حمایت بین المللی گسترده با جنبش آزادی زن در ایران(دوسلدورف آلمان







همبستگی و حمایت بین المللی گسترده با جنبش آزادی زن در ایران
سازمان آزادی زن در کنفرانس بین المللی در دوسلدورف، آلمان


روزهای جمعه، شنبه و یکشنبه ۱۳ تا ۱۵ اکتبر یک کنفرانس بین المللی وسیع در دفاع از حقوق زنان در شهر دوسلدرف، آلمان به ابتکار شورای زنان مبارز برگزار شد۔ این هفتمین کنفرانسی است که این سازمان تاکنون برگزار کرده است۔ این کنفرانس با استقبالی وسیع روبرو شد۔ طی سه روز حدود ۵۰۰۰ نفر در این کنفرانس شرکت کردند۔ نسرین رمضانعلی ار طرف سازمان آزادی زن با سازماندهندگان کنفرانس از نزدیک همکاری داشت۔
روز جمعه به گشت و گذار به کشورهای مختلف اختصاص داشت۔ در این روز ۱۳۰۰ نفر در کنفرانس حضور داشتند۔ نمایندگانی از ۱۵ کشور در مورد وضعیت زنان در هر کشور سخنرانی کردند۔ نمایندگانی از کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین، اروپا و خاورمیانه۔ سازمان آزادی زن بعنوان سخنگوی جنبش آزادی زن در ایران در این کنفرانس شرکت داشت۔ آذر ماجدی در مورد جنبش مقاومت زنان در ایران صحبت کرد۔ از نقش نسل جدید در به مصاف طلبیدن جمهوری اسلامی با کلیه قوانین، ارزشها و ایدئولوژی ارتجاعی اسلامی و از مبارزه علیه آپارتاید و حجاب اسلامی سخن گفت۔ سخنرانی آذر بارها با کف زدن های حاضرین قطع شد۔ آذر ماجدی در انتها شرکت کنندگان را به حمایت ار جنبش آزادی زن فراخواند و اعلام کرد که سازمان آزادی زن قطعنامه ای در محکومیت آپارتاید جنسی تهیه کرده است و قصد دارد تا ۸ مارس حمایت هزاران نفر را به آن جلب کند و یک جنبش وسیع در محکومیت آپارتاید جنسی براه اندازد۔ در همین هنگام نسرین رمضانعلی و شهلا خباز زاده با طوماری با طرح سمبلیک زنی که در حجاب اسیر است روی سن آمدند۔ آذر ماجدی از حاضرین خواست که حمایت خود را از این قطعنامه با کف زدن ابراز کنند و سپس این طومار را امضا کنند۔ این فراخوان آذر ماجدی با کف زدن های ممتد حاضرین مورد استقبال قرار گرفت۔ حین سخنرانی اسلاید شویی که توسط شهلا نوری تهیه شده بود از اعتراضات، مقاومت و درگیری زنان با جمهوری اسلامی نمایش داده شد که مورد استقبال حاضرین قرار گرفت۔ در پایان دو نفر از برگزارکنندگان درخواست کردند که از سخنرانی آذر ماجدی و اسلاید شو در سفری که به هند برای شرکت در کنفرانسی دارند استفاده کنند۔ طی سه روز کنفرانس صدها نفر طومار سازمان آزادی زن در محکومیت آپارتاید جنسی را امضا کردند۔

روز شنبه به کارگاه ها در مورد مسائل مختلف اختصاص داشت۔ در این روز مینا احدی، از طرف کمیته علیه سنگسار، ابتدا در سالن عمومی کارگاه خود در مورد وضعیت زنان و اسلام سیاسی را معرفی کرد و سپس در کارگاه در این زمینه سخنرانی کرد و به سوالات شرکت کنندگان پاسخ گفت۔ سخنان مینا احدی بارها با کف زدن های شرکت کنندگان در کارگاه قطع شد۔ این جلسه با استقبال بسیاری روبرو شد۔

نسرین رمضانعلی در کارگاه خاورمیانه در آتش شرکت داشت۔ نسرین رمضانعلی در مورد سیاست های دو قطب تروریستی و نقش جبهه سوم صحبت کرد۔ سخنان نسرین بویژه در مورد جبهه سوم با استقبال بسیار روبرو شد۔ نسرین رمضانعلی مفاد بیانیه جبهه سوم را بعتوان قطعنامه ای در این جلسه قرائت کرد و به تائید شرکت کنندگان رساند۔

روز یکشنبه به گزارش مسئولین پانل های مختلف اختصاص داشت که مینا احدی گزارشی به حضار ارائه داد۔ در این روز ۱۷۰۰ نفر در کنفرانس شرکت داشتند۔ مینا احدی همچنین قطعنامه ای در محکومیت سنگسار را به تصویب حضار رساند۔ وی همچنین بار دیگر قطعنامه محکومیت آپارتاید جنسی را به اطلاع حضار رساند که به تائید حضار رسید۔ نسرین رمضانعلی قطعنامه دفاع از جبهه سوم را به اطلاع حاضرین رساند که با استقبال گرم و گسترده حاضرین روبرو شد۔ این قطعنامه با کف زدن های ممتد به تصویب حاضرین رسید۔


طی این سه روز صدها نفر از میز اطلاعاتی سازمان آزادی زن و کمیته علیه سنگسار دیدن کردند و با فعالین سازمان آزادی زن، شهلا خباززاده، سهیلا خسروی، رابعه آستا، میترا زینال، شیرین حسینی، اعظم زندی، علی مرادی، نیاز قائدی، حسن آقایاری، ژیلا هرجابی صحبت کردند۔ بازدید کنندگان با علاقه و کنجکاوی بسیار در مورد وضعیت زنان و جنبش آزادی زن و سازمان آزادی زن سوال میکردند۔ صدها نفر طومار محکومیت آپارتاید جنسی را امضا کردند۔ مقادیری نیز کمک مالی جمع شد۔ رادیو فردا طی مصاحبه هایی با آذر ماجدی و مینا احدی - و تلویزیون انترناسیونال و برای آزادی زن طی گفتگو با نسرین رمضانعلی، مینا احدی و آذر ماجدی گزارش این کنفرانس را وسیعا منعکس کردند.

سازمان آزادی زن با افتخار اعلام میکند که توانست طی این سه روز صدای حق طلبانه زنان در ایران و جنبش آزادی زن را به گوش هزاران نفر برساند و حمایت و همبستگی فعال آنها را جلب کند۔ فعالیت های سازمان آزادی زن با استقبال گرم شرکت کنندگان روبرو شد۔ ضمنا طی صحبتی که آذر ماجدی و نسرین رمضانعلی با "مونیکا گتنا اینگه" مبتکر این کنفرانس داشتند قرار شد که این دو سازمان همکاری نزدیکی برای سازماندهی یک کنفرانس بین المللی آلترناتیو زنان در سال ۲۰۱۰ در ونزوئلا داشته باشند۔




زنده باد آزادی زن
زنده باد آزادی و برابری
سازمان آزادی زن
۱۶
اکتبر ۲۰۰۶

Tuesday, October 10, 2006

18/07/1385

آزادى زن معيار آزادى جامعه است
نه تنها در ايران که زن ستيزى بشکلى توحش آميز حکم ميراند، در پيشرفته ترين جوامع امروز بشر نيز، کارهاى زياد و عاجلى براى امحاء کامل نابرابرى بين زن و مرد پيش روى ماست. "سازمان آزادى زن" مقدمتا خود را جزئى از يک مبارزه عظيم، تاريخى و جهانى براى رهايى زن ميداند. در ايران، ما با يک ارتجاع اسلامى، سرکوبگر و قرون وسطايى عليه زنان روبرو هستيم. نظام حاکم در ايران يک آپارتايد جنسى تمام عيار است. حجاب اجبارى، جداسازى همه جانبه زن و مرد در تمامى ابعاد اجتماع، و تبديل زنان به شهروندان بى حقوق و درجه دوم قانون رسمى کشور است؛ زن ستيزى خصلت اصلى و هويتى نظام حاکم و تحقير، سرکوب و بيحقوقى روزمره سهم زنان از زندگى است. بکارگيرى سنن قرون وسطايى از قبيل سنگسار نشانگر عمق خشونت لخت و عريانى است که در اين نظام عليه زنان اعمال ميشود.
حاکميت نظام مردسالار و عقب مانده پديده اى خاص دو دهه اخير نيست. جامعه ايران از يک مردسالارى و زن ستيزى مزمن در عذاب است. تاريخ ايران شاهد تلاشهاى زنان و جريانات آزاديخواه براى خلاصى از اين وضعيت حقارت آور بوده است. تلاشهاى زنان آزاديخواه براى تغيير اين وضعيت در ابتداى قدرت گيرى جمهورى اسلامى با سرکوبى خشن روبرو شد. جمهورى اسلامى در همان اولين روزهاى حياتش با اعتراض وسيع زنان روبرو گرديد و عليرغم همه سرکوبها، مبارزه زنان ايران براى خلاصى از زندانى که در آن به اسارت درآمده اند، و عليه بيحقوقى و تحقير لحظه اى متوقف نشده است. حضور يک جنبش وسيع رهايى زن يک واقعيت انکار ناپذير جامعه ايران است. اين جنبش بايد با تمام قوا به جلو رانده شود، به برنامه و پلاتفرمى روشن مجهز شود، نيرويش را متمرکز کند و با دستيابى به رهايى نه تنها جامعه ايران را از شر مردسالارى و زن ستيزى خلاص کند، بلکه در تغيير وضعيت زنان در منطقه و در کشورهاى اسلام زده نيز نقش و تاثير مهمى داشته باشد. "سازمان آزادى زن" با اين هدف ايجاد ميشود.
هدف ما آزادى بى قيد و شرط زن و برابرى کامل زن و مرد در ايران است. باين منظور سازمان آزادى زن براى دستيابى به خواستهاى زير مبارزه ميکند:
١- برابرى کامل حقوق زن و مرد؛ لغو قوانين تبعيض آميز، بويژه قوانين مربوط به خانواده، ازدواج، طلاق، حضانت و سرپرستى اطفال؛
٢- لغو حجاب اجبارى،و آزادى پوشش؛
٣- لغو کامل جدا سازيها؛
٤- برخوردارى از امکانات مساوى در آموزش، اشتغال، ورزش و امور فرهنگى؛
٥- جدايى مذهب از دولت و آموزش و پرورش.
مبارزه بى امان با تمامى تلقيات و ارزشهاى مردسالارانه و زن ستيزانه نيز از جمله وظايف مهم و فورى ماست. ما ميکوشيم ظرف متحد کردن وسيع ترين توده هاى زن و مرد ايران براى تحقق اقدامات فوق و ابزار سازماندهى و رهبرى جنبش پرقدرت رهايى زن در ايران باشيم.
زنان، دختران، مبارزين آزادى زن، سازمانها و تشکل هاى مدافع حقوق زن در ايران، "به سازمان آزادى زن" بپيونديد تا با هم عليه بيحقوقى زنان، عليه مردسالارى لجام گسيخته و براى رهايى زنان مبارزه کنيم.

18/07/1385